خلاصه کتاب:
دیاکو تهرانی، یکی از موفقترین طراحان طلا و جواهر ایران، پس از سالهای دوری از کشور، به ایران بازمیگردد. برادرش، نوید، او را به اسرار در مهمانیهای بزرگ و مجلل دعوت میکند. در میانه مهمانی، دیاکو متوجه می شود که نوید قصد تجاوز به دختری جوان به نام گیتی را دارد. او فوراً ارائه کرده و گیتی را نجات می دهد. چند روز بعد، دیاکو در دانشگاه حضور میکند و با تعجب میفهمد که استاد دانشگاهش همان دختری است که در مهمانی نجات داده شده است.
خلاصه کتاب:
اون دختر برای عمل مادرش میخواد تن فروشی کنه و بکارتش رو به حراج گذاشته! اسمش گلاریس بود! دختری که مامور شده بودم تا بدون اینکه بفهمه دورادور مراقبش باشم! با فهمیدن اینکه میخواد بکارتش رو به حراج بذاره! اون رو به خونهام کشیدم تا توی دام مرد دیگه ای نیوفته...
خلاصه کتاب:
داستان زندگی باران دختری 18 ساله ای را روایت میکند که به دلیل بارداری اش از فردین و برای پاک کردن این بی آبرویی، قصد خودکشی دارد که توسط آیهان نجات پیدا میکند.....
خلاصه کتاب:
جانا دختری که سالها پیش طی یک حادثه پدر و مادرش را از دست میدهد و زمانی که میفهمد پدر و مادرش به دست پرویز فولادوند به قتل رسیده اند تصمیم میگیرد برای انتقام به عمارت فولادوند ها برود و کاری کند که پسر پرویز فولادوند یعنی مسیحا فولادوند عاشقش شود تا بتواند از این قضیه سو استفاده کند و انتقامش را به نحو احسن بگیرد،غافل از اینکه مسیحا یک مرد عادی نیست،او درگیر یک بیماری روانی است و با وجود گذشته ی نامعلوم و شخصیت مرموز اش جانا پشیمان شده می خواهد به هر نحوی از آن عمارت شوم فرار کند ولیکن موانعی سد راه اش می شود...!
خلاصه کتاب:
نگاهش با دقت بیشتری روی کارتهای در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص میشد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد میکرد. با وجود فضای نیمهتاریک آنجا و نورچراغهایی که مدام رنگ عوض میکردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده بود. یکی گفت: آرادخان نوبت شماست! کمرش فشار مضاعفی به پشتی صندلی وارد آورد. لبش کمی کش آمد، نیاز به ریسک داشت. یا همهچیز یا هیچچیز! کارت آسش را رو کرد و با ژست خاص خودش روی میز انداخت ... "ادامه رمان ریسک در رمان پولاریس"
خلاصه کتاب:
آصلان شاهی، تاجر چرمی نامدار و خشنی است که از دختر زیبا و مظلومی دورادور مراقبت میکند، آصلان نمی خواهد نزدیک آن دختر بشود. زیرا به خودش قول داده که در امانت خیانت نکند! اما با طنازی و دلبری آلما طاقتش طاق میشود، و او را مال خودش میکند غافل از اینکه مقصر مرگ خانوادهی آلما …
خلاصه کتاب:
ضُحا زَهرابی، دختری جوان و زیباست که پس از ده سال به ایران برمیگردد، به بهانهی اینکه پدرش کمال زهرابی در بستر بیماری است و در واپسین لحظات عمرش خواستار ملاقات با تنها دخترش است. به محض ورود ضحا به ایران، رازی برملا میشود و او تلاش میکند تا متوجه اسرار عمارت زهرابی ها شود. هیچ کس از بازگشت ضحا راضی نیست و درست زمانی که میخواهد وطن را ترک کند و به زندگی سابقش برگردد، ناگزیر به ماندن میشود. با ورود مردی مرموز و غیر قابل نفوذ، همه چیز به نحو دیگری پیش میرود، ضحا برای مسیری که در آن قرار میگیرد آمادگی ندارد! ...
خلاصه کتاب:
همراهی حریر ارغوان طراح لباسی مطرح و معرف با معین فاطمی رئیس برند خانوادگی و قدرتمند کوک، برای پایین کشیدن رقیبها و در دست گرفتن بازار موجب آشنایی آنها میشود.باشروع این همکاری و نزدیک شدن معین و حریر کمکم احساسی میان این دو نفر شکل میگیرد. احساس و عشقی که میتواند مرهم برای زخمهای کهنهای شود که آنها از گذشته با خود به همراه دارند. در حالی که آنها دوشادوش هم پلههای ترقی را با سرعتی بیش از پیش طی میکنند غافل از این هستند که عشق نوپای خودشان هدف رقیبی قَدَر است که آنها را زیر نظر دارد و بواسطه داشتن نفوذیای باورنکردنی از هر چیزی که در کوک و بین معین و حریر میگذرد مطلع است تا در زمان دلخواه زخمکاری خود را بزند. طوفانی عاشقانه در راه است...
خلاصه کتاب:
سلیم... مردی که یه دنیا ازش وحشت دارن و اسلحه جز لاینفک وسایل شخصیش محسوب میشه... اون از دروغ و خیانت بیزاره و گناهکارها رو به روش خودش مجازات میکنه ... کی میدونه اون چند نفر رو کُشته...؟ به اون میگن زئوس، چون این نام برازنده ایزد آسمان رخشان و الهه یونانیان هست... حالا چی میشه اگر یک زن... یه دختر با چشم های شیطانیش، با هدف قبلی وارد زندگی این مرد فوق ترسناک بشه...؟ خیانتش قابل بخششه...؟ و یا مجازاتی جز مرگ در انتظارش نیست...؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.