رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی
رمان جوهر سیاه

رمان جوهر سیاه اثر فرشته تات شهدوست لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

سنتی دیرینه، آغشته به خون و غرور، سال‌هاست در دل طایفه‌ای بزرگ و پرنفوذ ادامه یافته؛ آیینی تاریک که بقای آن گاه به قیمت جان انسان‌ها تمام شده است. این رسم شوم، همچون میراثی نفرین‌شده، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده… و اکنون تنها وارث آن، خدیو است. مردی قدرتمند، هوشمند و بی‌رحم، که خود قربانی همین سنت‌هاست. زخمی کهنه در دل دارد و سوگند خورده تا این چرخه را برای همیشه پایان دهد. اما چه می‌شود که خدیو پس از سال‌ها، توبه‌اش را می‌شکند؟ و راز این آیین مرموز چیست که حتی مردی چون او را تا لبه‌ی مرز جنون می‌کشاند؟

تکه ای از رمان جوهر سیاه

– از طرح این سه تا معما منظور خاصی داشتی؟ – صفر، چشم، عمر! زندگی کوتاه تر از این حرفاست که به خاطر هیچ و پوچ از
دستش بدیم.مگه نه؟ خدیو فقط نگاهش کرد دختر علی زیرک و باهوش بود با زبان بی زبانی به او فهماند که قرار نیست عمر و جوانی اش را پای احتمالات بسوزاند و چشم روی خطاهای آهیر ببندد و خودش را تباه کند نازان دو قدم فاصله را برداشت و مقابل خدیو ایستاد. برای دیدن چشمان او باید سرش را بالا میگرفت که این کار را نمی کرد. از چشمان سیاه این مرد میترسید. چشمانی که انگار علناً به دنبال سرنخ ، صورت او را تفتیش می کردند. در حالی که به یقه ی پیراهن خدیو زل زده بود دفتر را سمت او گرفت: – الوعده وفا … سفارشتون آماده ست پاشا «پاشا» گفتن او خدیو را یاد دانیار انداخت گرهی میان دو ابرویش کور شد. نازان بی خبر از همه جا با تعجب تماشایش کرد.

و او دفتر را با حرص سمت خودش کشید. نگاهش را از صورت نازان گرفت و دفتر را ورق زد چیا اطراف خدیو می چرخید، اما
نگاهش به نازان بود دخترک با لبخند دستش را برای او تکان داد و سگ واق محکمی زد. نازان از ترس لبخندش را بلعید و دستش را با تردید انداخت. خدیو زیرچشمی می پاییدش و نازان هم حواسش به لبخند کج شده ی روی لب او بود. نگاه خدیو روی نقاشی ثابت ماند و نیشخندش آرام آرام از رنگ و لعاب افتاد. با تعجب به نازان زل زد و دوباره به نقاشی خیره شد دختر شانه به شانه او ایستاد. با اینکه به هم جز جوهر سیاه از هیچ رنگی در تصویر استفاده نشده بود. اما با یک نگاه میشد حس زنده بودن را از عمق نقاشی گرفت و آرامش تصویر را لمس کرد. مزرعه ای از اسطوخودوس و عمارتی باشکوه میان گل ها مرد راست قامت و تنومندی که پایین پله ها ایستاده بود به دوردست ها نگاه میکرد!

هیچ کدام از اینها غیر ممکن ،نبودند به جز لبخند و نگاه پر آرامش آن مرد چهره اش شباهت زیادی به خدیو داشت! نازان :گفت
مطمئنم چشمات تا حالا به این واضحی نخندیدن خدیو با عجز پلک خواباند و نازان یواشتر زمزمه کرد: تا حالا از ته دل خندیدی؟
نگاهش به فک سفت شده ی خدیو بود – این نقاشی غیر ممکن ترین تصویر از چهره و رویاهای مردیه که آرزوش ، داشتن آرامشه . آرامشی که شاید اونو تو وجود عزیزترین فردِ زندگیش میبینه برادرش… و چون اون خوشحال ،نیست این مرد تبدیل به سنگی شده که… – بسه! از تشراو نازان ترسید خدیو پر طاووس را از میان صفحات بیرون کشید و دفتر را روی زمین انداخت، اما نازان فرزتر از او دستش را سمت پر دراز کرد و آن را از میان پنجه های خدیو چنگ زد و خیلی طول نکشید که دستش و آن پر با هم میان هر دو دست خدیو اسیر شدند.

خیره در چشمان هم نفس نفس میزدند نازان :گفت این فقط یه پَر ساده ست چرا نمیتونه مال من باشه ؟ خدیو کمی به چشمان او خیره شد به پَری که به پای آن عالمی زمزمه ی شوربختی خوابیده میگوید ساده تر را از میان انگشتان ظریف او بیرون کشید. نازان خیره در چشمان ناآرام خدیو نفس زد گفتی محال ترین تصویر دنیا رو بکش کشیدم. لبخند تو، آرامش تو، غیرممکن ترین تصویریه که هیچ وقت حقیقی نمیشه حالا که خواسته تو انجام دادم، نمیخوای در ازاش بهم… گفتم این تاب و نصف گلخونه مال تو… حالام مال تو. – من این پرو میخوام. نگاه خدیو روی این دختر هیچ آرام نبود به دفتری که روی زمین افتاده بود، اشاره میکرد – هر وقت این مزخرفی که کشیدی به واقعیت رسید… اون موقع خودم این پرو دو دستی پیش کشت میکنم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
سنتی دیرینه، آغشته به خون و غرور، سال‌هاست در دل طایفه‌ای بزرگ و پرنفوذ ادامه یافته؛ آیینی تاریک که بقای آن گاه به قیمت جان انسان‌ها تمام شده است. این رسم شوم، همچون میراثی نفرین‌شده، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده… و اکنون تنها وارث آن، خدیو است. مردی قدرتمند، هوشمند و بی‌رحم، که خود قربانی همین سنت‌هاست. زخمی کهنه در دل دارد و سوگند خورده تا این چرخه را برای همیشه پایان دهد. اما چه می‌شود که خدیو پس از سال‌ها، توبه‌اش را می‌شکند؟ و راز این آیین مرموز چیست که حتی مردی چون او را تا لبه‌ی مرز جنون می‌کشاند؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    جوهر سیاه
  • ژانر
    عاشقانه، معمایی
  • نویسنده
    فرشته تات شهدوست
  • ویراستار
    رماندونی
  • صفحات
    ۱۰۲۰
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 10,411 بازدید
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.