رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی
رمان مستی

رمان مستی اثر فاطمه کاکاوند لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

دیاکو، مردی خسته از جنگی طولانی برای بازگرداندن حق پایمال‌شده‌اش، در اقدامی ناگهانی دختری را می‌رباید؛ دختری که سال‌هاست در سایه نگاهش زندگی کرده، بی‌آن‌که بداند تقدیرش گره خورده به مردی در سایه.

تکه ای از رمان مستی

دستور دادی احمق من گفتم برو تمومش کن نگفتم بشین سر خایه من و دستور بده ، همین الان جل و پلاست رو میریزی تو گونی میری و خودت پیداش میکنی این بارِ اصلحه من لو بره من تمام کسو کارت رو نابود میکنم. سرمو بلند کردم و به مهران که توی بالکن وایساده بود نگاه کردم. رفتم داخل مهران رفیق صمیمیم بود که بیست سالی میشد باهام رفیقیم و رفیق فابمه از ریز زندگی هم باخبریم. به محض ورودم به ویلا با سیلی از لباسو آشغال روبرو شدم. اینجا چرا این شکلیه. داد زدم _اینجا چه خبره. پارتی بود دیشب نیومدی. _تو خونه ی خراب شده خودتون میگرفتین. سلام. برگشتم ببینم این صدای دخترونه مال کیه. یه دختر عملی و موبلوند با کفشایی با پاشنه فک کنم یک متر پشتم بود. چه جذاب. بعدش مهران بلند خندید. _گمشو بیرون تا نزدم بکشمت.

_ببرش بیرون اینو. مهران رفت سمت دختره و بیرونش کرد. _سری آخرت باشه میاری خونم. اوکی. _به یه دردی بخور حداقل، آمارشو بگیر ببین ساعت رفت و آمدش کیه، دورو بریاش همونان یا عوضشون کرده. _به مامان قول دادم شبا خونه باشم. چه پسر مودبی. _آمارشو برام دربیار منم شب مدارک رو میارم باید شروع کنیم. من دیگه قید پولداریمو زدم گذاشتم خوشیامو بعد مردن بابام. _خاک تو سرت پول دارم نگران نباش. گوشیم زنگ خورد از جیبم کشیدمش بیرون، مامان بود. _جونم پری خانم. سلامت کو. _سلام قلب من، خوبی؟ خوبه، نمکدون، خالت داره میاد. _میام ولی هی نگو نازنین نازنین. تو یه اسم بگو تا من بگم همون. _بگو پری میخوام تنها زن زندگیم مادرم باشه فدای دو چشمات شم. پس همون میگم نازنین. _منم نمیام. _شامم فسنجون درست کن _زود میام زود میرم.

چرا؟ _تولد امیره دعوتم خواستم نیام پیشت دیدم بدون دیدنت انرژی ندارم میخوام بیام برم زیر شارژ بعد برم پیش رفیقام. فدای اون قد بالای شیرینت. گوشیو قطع کردم. چرا با ما اینطوری رفتار نمیکنی همش میترسم باهات حرف بزنم. _مامانم قلبش داغونه نمیدونم تا کی بمونه ترس اینو دارم تنها مأمنم رو از دست بدم. مهران دستی کشید رو شونم که شونم رو از زیر دستش کشیدم. _بهم دست نزن دیشب معلوم نیس کجا بوده. _محسن. جونم آقا. لیوان چایی بدست از آشپزخونه اومد بیرون. _یکی رو بیار این گندو جمع کنه خیلی بدرد بخوره برام پارتیم گرفته. چشم الان زنگ میزنم نبودم خودم تمیز میکنم. _دستت درد نکنه ایشالع عروسیت. لبخندی زد. اومدم بیرون و سوار پرشیای مشکیم شدم مامان فک میکنه بعد از لیسانسم وارد کار شدم.

با امیرو محسن البته کار منم کار بود ولی پدر مهران ب زور مهران رو وکیل کرد پدرش یکی از سرمایه دارای شهر بود ک میتونست شهرو بخره یه ساعته. مهران خیلی توی کار و بار کمکم میکرد ک گیر قانون نیفتم چون قانون رو حفظ بود و دورش میزد البته امیرو محسنم دست راست و چپم بودن و پول بیشتری میگرفتن و از جون مایه میذاشتن پول رو روی سنگ قبر مرده بذاری بلند میشه برات عربی شیک میزنه اینا که دیگه پول لازمن. رسیدم به خونه فتاح حاج فتاح نجم آشغال ترین انسان کره ی زمین البته انسان زیادیشه این خوک کسی که از روزی که دست چپ و راستم رو شناختم دشمن خودم دیدم و انتقامش همیشه با من بود. خونه ایی ک پرنسس توش زندگی میکرد خیلی خیلی بزرگ بود طوری ک توی دو کوچه باغ بالاشهر در داشت. نقشه ی خونه رو یکی از محافظا بهم داده بود و کمکم میکرد لحظه ی ورود تا خروجم دوربینا قطع شه.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دیاکو، مردی خسته از جنگی طولانی برای بازگرداندن حق پایمال‌شده‌اش، در اقدامی ناگهانی دختری را می‌رباید؛ دختری که سال‌هاست در سایه نگاهش زندگی کرده، بی‌آن‌که بداند تقدیرش گره خورده به مردی در سایه.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    مستی
  • ژانر
    عاشقانه، اجباری
  • نویسنده
    فاطمه کاکاوند
  • ویراستار
    رماندونی
  • صفحات
    205
خرید کتاب
55,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 169 بازدید
  • 55,000 تومان
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.