خلاصه کتاب:
نگين نامزدي خود با شهاب رو به ازاي پولي كه پيروز ميتونه پدرش رو از ورشكستگي نجات بده بهم ميزنه ولي هر چه سعي ميكنه نميتونه عشق شهاب رو از سر بيرون كنه، او همراه پيروز كه ۱۷ سال از او بزرگتر بود به استكهلم ميره و...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.