خلاصه کتاب:
در یکی از شب های سرد زمستان، که زمین از برف سفید پوش شده و آسمان ابری و گرفته بود، در یکی از بیمارستان های تهران، در ساعت دو بامداد، اتفاقی میافتد. اتفاقی که پیامد آن بعداز سال های دور، خود را نشان میدهد و آشکار میشود. آن شب در بخش زنان و زایمان هفت نوزاد جدید پای به عرصه وجود گذاشتند. سه دختر و چهار پسر. مادرها تقریباً در یک ردۀ سنّی بودند، فقط یکی از آن ها...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.