خلاصه کتاب:
داستان در مورد زنی ب نام نیکی ک ازدواج میکنه اما بعد از سالها دوری بالاخره به عشق اساطیریش میرسه اما به شرطهها و شروطهها! اون وقتی به عشق قدیمیاش برمیگرده که آراز از زندگی شکست خوردهش برگشته و سعی داره از نو خودشو بسازه. آراز برای مراقبت از نیکی و دخترش، اونا رو پیش خودش میاره تا از شر باندهای قاچاق هرمیای ک سعی دارن اونهارو پیدا کنن و به یه بسته بزرگی که زیر سایهی اون دو پیدا میشه، دست پیدا کنن، در امان بزاره اما نمیدونه که دلش باخته میشه و...
خلاصه کتاب:
سوزان نگاهش را با اعتماد به نفس مختص به خودش از برنا گرفت و به ترلان قرض داد. دختری که پوستی سفید، مو و ابرویی نارنجی رنگ و چشمهایی رنگی داشت. فک زاویه دارش درست در دیدرس نگاه سوزان قرار گرفت. سوزان: واقعا؟! چه خوب که بالاخره تصمیم گرفتی باهم آشنامون کنی شریک!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.