خلاصه کتاب:
بدون اینکه کوچکترین نگاهی سمت دختر کناریاش بیندازد، در ماشینش را باز کرد و کوله پشتی نارنجی رنگ او را با حرص روی صندلی عقب پرت کرد. صدای اعتراضش بلند شد. -چرا پرت میکنی؟ عصبانی بود و دوست داشت هوار بکشد. یقهی پیراهن مردانهی گشادی که تنش بود را از پشت در دست گرفت و عملاً گیسو را دنبال خودش کشید تا ماشین را دور بزند. جیغ جیغ کرد ...
خلاصه کتاب:
از یک تصادف شروع شد، با دومرگ، با یک تولد، با تفاوت ها، دو نفر از دو دنیای کاملا متفاوت.. لیلیان مربی رقص ک با مرگ ناگهانی نامزدش مجبور به ازدواج با سید علیرضا مردی مذهبی و جدی میشود، سید علیرضایی ک اوهم زنش را از دست داده و یک فرزند تازه متولد شده روی دست دارد ...
خلاصه کتاب:
کامیار مرد اتو کشیدهای که وسواسش اولین چیزی هست که ازش به یاد میارن! ناف بریدهی دخترعموش هست که هیچ علاقهای نسبت بهش احساس نمیکنه، کیمیای عاشق! اما در این بین که کامیار سعی در وقف دادن خودش با شرایط و کیمیا داره، اتفاقی میافته که همهچیز رو متوقف میکنه… البته در درونش! این اتفاق، نمیتونه یک دختر دوستداشتنی باشه؟!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.