خلاصه کتاب:
طلوع خواهرمه، خواهر به برادرش پناه آورده، برادر پشت خواهر مریضش رو گرفته. هیچ محکمه ای نمیتونه اینو جرم حساب کنه... توروخدا منو اون بچهی چند سال پیش حساب نکن. سعی نکن گاهی با این حرف که خواهرته بهم عذاب وجدان بدی و گاهی بهم بگی امانت دار بابا هاتف باشم که مبادا نامرد حساب بیام. از بازی دادنم دست بردار مامان اگر یه ذره برات ارزش دارم بس کن. بیا به داد بچه هات برس یکبار هم شده ما رو ببین!
خلاصه کتاب:
آدم ها یکبار میآیند هزار بار می روند. مگر یک قلب چند بار می تواند شکافته شود؟! چند بار می تواند از یک حجم سنگین خالی شود و مثل توری که پاره شده همینطور آویزان بماند تا زمان، سوزن تیز و بی رحمش را بردارد کُند و پر حوصله کوک بزند زخمِ قلبی را که با هر وصله تنگتر می شود ...
خلاصه کتاب:
داستان دختری سرکش به نام محبوبه که علاقه خاصی به کاراته دارد اما در مسابقات ناحیه شکست می خورد و به مسابقات زیر زمینی روی می آورد و جهت کم کردن مشکلات خانواده تصمیم به منشی گری در مطب سهرابی می شود که ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.