خلاصه کتاب:
اتفاقی که در وگاس افتاد همیشه فقط به آنجا ختم نمیشود. پاییز هیون برای گذراندن تعطیلاتش در وگاس یک لیست داشت که شامل دیدن نمایش و رفتن به شهربازی بود و اصلاً فکرش را نمیکرد که درحالیکه با یک عوضی مثل سملکلر ازدواج کرده است از خواب بیدار شود. از همان لحظهای که نگاهش به او افتاده بود، سم مثل یک تکه دسر خوشمزه به او نگاه کرده بود و از آنجاییکه پاییز معمولاً دختر مسئولیتپذیری بود، به غریزه اش که به او میگفت فرار کن گوش داد؛ ولی روز بعد در طلسم سم گرفتار شد و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.