خلاصه کتاب:
داستان ما راجع به یه دختره. دختری بنام آرام. دختر نوزده ساله تنها. دختری که پدرش روش شرط بندی میکنه. توسط پدرش به یه غریبه فروخته میشه. مادرش رو از دست داده و تنها خواهرش با همسرش از ایران رفته. دختر داستان ما شاید بیپناه و تنها باشه ولی زرنگتر از اون چیزیه که بذاره پدرش زندگیشو تباه کنه. پس دو راه بیشتر نداره. یکی اینکه به دست یه غریبه نامرد بیافته. یااینکه از زندگیش فرار کنه و پناه ببره به یه غریبه آشنا!!! کدوم راه رو انتخاب میکنه؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.