خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به نام مهتابه، که با پسری به اسم امیر عباس دوست میشن، امیرعباس چندباری به خواستگاری مهتاب میره، اما هر بار به دلیل شرایط بد مادیش جواب منفی میشنوه، تا اینکه شب نامزدی مهتاب با پسرعموش با هم قرار فرار میذارن و فرار میکنن، اما متأسفانه فردای همون روز خانوادهی مهتاب اونا رو پیدا میکنن و مهتاب و عقد پسر عموش میکنن. پسر عمویی که از همون بچگی عاشق مهتاب بوده و اون و به شدت دوست داشته...
خلاصه کتاب:
_نسرین؟ نسرین کجایی؟ مگه یه شیر دوشیدن چقدر طول میکشه که تو دو ساعته رفتی توی اون خراب شده؟ نفسی گرفتم و کمی از گلی خانوم فاصله گرفتم، نگاهی بهش کردم، هنوز کمی شیر داشت و همین هم برای گوسالهی تازه متولد شده اش کافی بود. دوباره نفسمو حبس کردم، نمیدونم چرا به این بو هیچ وقت عادت نمیکردم؟ من که همهی عمرمو توی این طویله گذرونده بودم، اما هنوز از بوی گند تاپاله و پهن گوسفندا حالم بهم میخورد ...
خلاصه کتاب:
محبوبه دختر روستایی شر و شیطانی است که در جایی دور افتاده زندگی میکند، او برخلاف خانواده و فرهنگ سنتی که دارد بشدت بلند پرواز، مغرور و اعتماد به نفس کاذبی دارد. جوری که همه او را به عنوان گاو پیشانی سفید روستایشان میشناسند و هیچ مردی حاضر نیست با او ازدواج کند. دست بر قضا سرنوشت، یک جوان امروزی، به نام بهروز را سر راهش قرار میدهد، که او هم هدفی جز سو استفاده از محبوبه ندارد و بعد از مدتی او را تنها میگذارد و از آن ابادی میرود بعد از رفتن بهروز، محبوبه میماند و...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.