خلاصه کتاب:
«اسپرسو» نام رمزی است برای پروندهای سری، مرموز و پرهیجان. پیش از سرگرد فرزام عظیمینیا، سه سرگرد دیگر مأمور رسیدگی به این پرونده شده بودند، اما هر سه بهطرزی مرموز ناپدید شدند؛ تنها چیزی که از آنها باقی ماند، دو شاخه ارکیده بود. اکنون فرزام تصمیم میگیرد این معما را حل کند. او تیمی از افراد مورد اعتمادش تشکیل میدهد: سرگرد شهراد شاهد، سرگرد اردلان فانی، سرگرد روحان کاویان، و دکتر آرتان تهرانی، روانشناس و مشاور. اما در دل این مأموریت، چیزی شوم در کمین است. آیا این تیم موفق میشود پرده از راز بردارد یا همانند پیشینیان خود، تنها ردپایی از ارکیده بر جای خواهد گذاشت؟ سرنوشت آنها، و خانوادههایشان، در هالهای از وحشت پنهان است...
خلاصه کتاب:
اتاق در دل سیاهی غرق شده بود؛ نه نوری از چراغ خواب به چشم می خورد و نه پرده های ضخیم مجال عبور روشنایی چراغ های کوچه را به درون میدادند. مثل همیشه، لحاف سنگین را کنار زده بود و با کمک قرصی که بلعیده بود، در خواب نیمهعمیق فرو رفته بود. خوابی که بیشتر به بیهوشی شباهت داشت تا اقامت داشته باشد. شاید تنها ساعتی از رفتنش در آن تاریکی بیپایان گذشته بود. توضیح مهم : این رمان کپی شده از رمان #منجی_شیطان اثر خانم #النا_جم میباشد.
خلاصه کتاب:
لیلی، دختری خودساخته و مستقل، با تمام سختیهای زندگی دست و پنجه نرم میکند. او با مادر بیمارش تنها زندگی میکند؛ مادری که به بیماری قلبی پیشرفته مبتلاست و برای نجات جانش، نیاز فوری به جراحی دارد. لیلی تمام تلاشش را برای تأمین هزینههای درمان میکند، اما بیپشتوانگی مالی خیلی زود او را به بنبست میکشاند. در حالیکه وضعیت مادرش هر روز بحرانیتر میشود، لیلی در ناامیدکننده ترین لحظهی زندگیاش با مردی جوان و مرموز به نام ارشیا روبهرو میشود؛ مردی که پیشنهادی عجیب و دور از انتظار دارد: «فقط یک شب، در برابر تمام هزینههای درمان...»
خلاصه کتاب:
سنتی دیرینه، آغشته به خون و غرور، سالهاست در دل طایفهای بزرگ و پرنفوذ ادامه یافته؛ آیینی تاریک که بقای آن گاه به قیمت جان انسانها تمام شده است. این رسم شوم، همچون میراثی نفرینشده، از نسلی به نسل دیگر منتقل شده… و اکنون تنها وارث آن، خدیو است. مردی قدرتمند، هوشمند و بیرحم، که خود قربانی همین سنتهاست. زخمی کهنه در دل دارد و سوگند خورده تا این چرخه را برای همیشه پایان دهد. اما چه میشود که خدیو پس از سالها، توبهاش را میشکند؟ و راز این آیین مرموز چیست که حتی مردی چون او را تا لبهی مرز جنون میکشاند؟
خلاصه کتاب:
رمان شکلات تلخ، دومین جلد از مجموعه سیگار شکلاتی، اثری از نویسنده نامآشنای معاصر، هما پوراصفهانی است. در نخست، شخصیت اردلان فانی جلد کشته میشود، اما در جلد دوم خواننده با بازگشت غیرمنتظرهای که میشود؛ اردلان که در مأموریتی سری و خطرناک به یکی از باندهای مافیایی نفوذ کرده، ناچار هویت خود را پنهان نگه می دارد. با این، فریال راز او را کشف میکند و این اتفاق سرآغاز ماجراهای پرتنشتری میشود. جایی که اردلان، میلش، مجبور به قتل او میشود... این رمان در سال ۱۳۹۷ توسط انتشارات سخنان در ۸۶۴ صفحه منتشر شده و ویراستاری آن را خانم افسانه نظری بر عهده داشت.
خلاصه کتاب:
«سیگار شکلاتی» روایتگر مردیست شکسته و تنها؛ مردی که از زندگی زخمی عمیق بر جان دارد. او از همه بریده، اما هنوز دست به دنیا دراز کرده، شاید برای نجات خودش، شاید برای نجات دیگرانی که در مسیر سقوطاند. با جان و تنش، با هر قطره ی خون و هر سلول وجودش، میخواهد ریسمانی باشد برای آنان که در تاریکیِ تنهایی و گمگشتگی گیر کردهاند—even اگر این تلاش، به بهای فروپاشی خودش تمام شود. این رمان، قصهی مردیست که انتخاب میکند بسوزد تا برای دیگران چراغی باشد.
خلاصه کتاب:
پول برای من همهچیز نیست. من این کار را برای خودم انجام میدهم، برای هیجان، برای رهایی از روزمرگیهای خستهکننده. این کار برای من یک هدف است، یک رسالت انسانی. انجامش میدهم تا چهرهای واقعی آدمهایی مثل تو را پشت اسم و رانت هر کاری میکنند و از فرار میکنند، میکنند. این کار برایم یک مصرف شده، تنها چیزی که آرامم میکند، چهرهای فاصد امثال شماست. برای همین از هیچچیز نمیترسم، حتی اگر بهایش جانم باشد و در نهایت توسط یکی مثل تو از بین بروم باشد.
خلاصه کتاب:
داستان از آشنایی دو جوان فامیل شروع میشه: باراد، پسری مغرور و موفق که با تلاش خودش به همهچی رسیده، و مهرسا، دختری سادهدل ولی زبوندار که دلش زود به تپش میافته. از همون اول بینشون یه جرقه هست، یه حس ناآشنا که کمکم جدی میشه و به نامزدی ختم میشه. اما خوشبختیشون دوام زیادی نداره. سایههایی از حسادت و دخالت اطرافیان شروع میکنن به شکل گرفتن. مزاحمتهایی برای مهرسا، حرفهایی دروغین دربارهی گذشتهی باراد، و شکی که یه نفر ناشناس تو دل مهرسا میکاره. شک، بهونه میشه برای فاصله گرفتن، و این فاصله، به جدایی ختم میشه. ماهها بعد، وقتی هر دو زخمی گذشتهان، مهرسا تو یه تصمیم احساسی با پسر داییش نامزد میکنه؛ اما خاطرات باراد هنوز باهاشه، حتی اگه سعی کنه فراموشش کنه...
خلاصه کتاب:
دختری که زیر بار زندگی خم نشده، حتی وقتی تکیهگاهی ندارد… با تمام تنهاییاش، هنوز دلگرمی عزیزانشه، هنوز پناه می ده، بیمنت، بیتوقع. شکنندهست، اما نشکسته… آسیب پذیره، اما با ارادهای که کوه رو به زانو درمیاره. دختری که دردهاشو لبخند پشتی پنهان میکنه تا کسی نفهمه چه طوفانی درونشه… با قدمهایی استوار، راه میره برای ساختن فردای بهتر… نه برای خودش، برای اونایی که براش موندن. اما پشت اون همه قوی بودن، هنوز یه دختره… از جنس دل، از جنس احساس… کسی که هنوز دلش یه شونه میخواد تا گاهی بهش تکیه بده. دختری که فکر میکنه دیگه چیزی از احساس براش نمونده… ولی یه جای ته قلبش هنوز میتپه…
خلاصه کتاب:
کیارش عادل بعد از سالها به ایران برگشته تا بیزینس خودش رو راه بندازه، اما هنوز خوب جا نیفتاده که خودش رو درگیر ماجرایی پیچیده و پر از ابهام میبینه. دختری باهوش و خطرناک، که گذشتهای تاریک در دلش نهفته، بیوقفه نقشه میکشه تا کیارش رو به زانو دربیاره. در حالی که کیارش در تلاش برای حفظ جایگاهش در دنیای تجارت جدیده، نمیدونه از کجا ضربه میخوره و چرا گذشتهش اینطور سایه انداخته. اما چیزی که اوضاع رو بحرانیتر میکنه، عشقیه که نباید اتفاق میافتاد—عشقی ممنوعه، خطرناک و وسوسهبرانگیز که هر روز بیشتر بهش وابسته میشه... تا وقتی که حقیقتی تکاندهنده همه چیز رو بههم میریزه.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.