دانلود رمان ذهن خالی از هما پور اصفهانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۷۶۳
خلاصه رمان:
فراموشی آغاز داستان است. حادثه سبب فراموشی برای او شد تا قصه‌ی زندگیش شکل بگیرد. تقدیرش چنین بود که ذهن خالی از هر چیز شود تا دست سرنوشت او را در مسیر تازه‌ای گذارد. داستانی که علاوه بر هیجان، شما را شاد و لحظاتتان را سرشار از بوی آشنای محبت می‌سازد. ذهن خالی را بخوانید و از آن لذت ببرید.
قسمتی از داستان ذهن خالی :
کسی داشت محکم تکونم می داد. چشمامو باز کردم و با وحشت بدون اینکه نگاه کنم ببینم کیه، به دستش چنگ انداختم. سریع دستم رو گرفت و خم شد در گوشم گفت: آروم باش، آروم باش خواهر گلم. تموم شد! همش یه خواب بود بمیرم برات که اینقدر داری عذاب میکشی. صدای پونه بود،
به اینجا که رسید صداش پر از بغض شد، ادامه داد –بالاخره آرامشت برمی گرده، پونه فدات بشه! کاش من جای تو می افتادم رو این تحت کاش من این کابوسا رو می دیدم. هنوز داشتم نفس نفس می زدم و پونه هم سعی داشت هر طور شده با صداش منو آروم کنه، نفس عمیقی کشیدم و گفتم: یه
کم آب بهم میدی؟ سریع بلند شد و رفت سمت یخچال، نور یخچال اتاق رو تا حدودی روشن کرد. با صدای گرفته ام گفتم:ساعت چنده؟ در همون حینی که از بطری آب معدنی برای من آب می ریخت داخل لیوان به بار مصرف گفت: چهار باید باشه… -ببخش بیدارت کردم باز! اخم شیرینی صورتش
رو پوشوند و گفت: خوب باشه از کی تا حالا؟ لیوان آب رو گرفت به سمتم و گفت: جیگرم پاره پاره میشه وقتی میبینم اینجوری کابوس می بینی و عذاب می کشی. جرعه ای آب خوردم، لبه های ایوان رو توی دستم فشار دادم و گفتم: کابوسی که خواب باشه مهم نیست… فراموشی آغاز داستان است …
