دانلود رمان تقاص از هما پوراصفهانی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۷۴۱
خلاصه رمان:
سالها پیش وقتی هنوز چشم به دنیا باز نکرده بودم حوادثی رخ داد که تاثیرش را مستقیم روی زندگی من و تو گذاشت، شاید هیچ کس تصورش را هم نمیکرد یک عشق آتشین در گذشته باعث یک عشق آتشین دیگر در آینده شود، اما بخاطر زهری که گذشتگان از عشق چشیدند عشق ما نیز باید طعم زهر به خودش بگیرد، باید تقاص پس بدهیم. هم من هم تو، تقاص گناهی که نکردیم، تو به من استواری را یاد بده! من شکننده ام، من از جنس بلورم، من لطیفم، نگذار بشکنم، برای شکستنم زود است! دستم را بگیر، تنهایم نگذار، نگذار این تقاص بیرحمانه روحمان را به کشتن بدهد، نگذار …
قسمتی از داستان تقاص :
صبح با صدای در از جا بلند شدم ساعت هشت صبح بود و همه خواب بودن پتو رو روی سرم کشیدم چون اصلا نای اینکه از جا بلند بشم رو نداشتم تازه نزدیک صبح خوابم برده بود ولی کسی که پشت در بود دست بردار نبود از اینکه فقط من بیدار شدم و خوابم اینقدر سبک بود لجم گرفت. ایشی
گفتم و همونطور با لباس خواب و موهای پریشون از جا بلند شدم و در رو باز کردم. از دیدن داریوش پشت در جا خوردم و دست و پامو گم کردم با یه دستاش جلوم وایساده بود. به
کم خودمو عقب کشیدم و سعی کردم ریلکس باشم. گفتم: تو اینجا چی کار میکنی؟ نمیدونم داریوش از کی برای من
شده بود تو شاید از همون لحظه ای که با حرفای خاله کیمیا احترامش تو ذهنم از بین رفت، داریوش هم از صمیمیت من جا خورد و با خنده گفت: ببخشید رفتم واسه خودم و آرمین صبحانه گرفتم گفتم شاید شما حال رفتن تا پایین رو نداشته
باشید، برای شما هم گرفتم. سینی رو از دستش گرفتم و به
سردی گفتم: لطفاً دیگه از این لطف ها به ما نکن ما خودمون دست و پا داریم میریم میگیریم. در ضمن اگه هم حالش رو نداشتیم زنگ میزنیم واسمون میارن و نکته بعدی که باید بدونی اینه که مامانم تو اتاقه! اصلاً دوست ندارم مزاحمتات برام دردسر درست کنه. با مظلومیتی ساختگی گفت: ببخشید …