خلاصه کتاب:
من دختری بودم که توسط قاچاقچیهای انسان دزدیده شد... همه چیز با انتقام شروع شد. بارها تا مرز مرگ رفتم اما زنده موندم. به کسی دل بستم که خودش دلیل تمام دردهای من و صدها دختر دیگه بود. باورم نمیشد از اون جهنم، روزی به جایی برسم که رئیس یه شرکت مد و فشن بشم. این دیگه فقط یه اتفاق خوب نبود، این خودِ شانس بود، شبیه یه خواب عجیب! فقط کاش این اتفاق برای بقیه دخترهایی که مثل من بودن هم میافتاد... تا شاید بتونن دنیا رو برای آدمهای دیگه کمی بهتر کنن.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.