رمان اجتماعی در سایت ما میتوانید رمانهای اجتماعی بسیار پرطرفدار و خوب را به صورت پی دی اف دانلود کنید. این رمانها شامل دستهبندیهای مختلفی مانند خانوادگی، سنتی، روانشناسی و آنلاین هستند. قلم قوی نویسندگان در این رمانها باعث شده تا آثارشان بسیار جذاب و قابل تأمل باشد. علاوه بر رمانهای ایرانی، مجموعهای از رمانهای اجتماعی خارجی نیز در سایت ما قابل دسترس است. همچنین، شما میتوانید به رمانهای کلاسیک و قدیمی کلکلی نظیر رمانهای عاشقانه بدون سانسور نیز دسترسی پیدا کنید. در صورت تمایل به خواندن رمانهای کوتاه، طنز، عاشقانه چالش برگزار شده است. هر چقدر هم که به دنبال رمانهای واقعی هستید، در سایت ما میتوانید بهترین رمانهای اجتماعی را پیدا کنید.
خلاصه کتاب:
یاس یه دختر احساسیه که وابستهی امیر میشه؛ مردی که از زنش جدا شده و یه بچه هم داره. پدر یاس با این رابطه مخالفه و از اون طرف، خودِ امیرم کمکم پشیمون میشه. تو همین گیر و دار، ارشام از راه میرسه و خواستگاری میکنه. یاس و ارشام با هم ازدواج میکنن، اما همهچی وقتی عجیب میشه که میفهمیم امیر، شوهر دخترخالهی ارشامه... و این شروع یه ماجرای جدیده.
خلاصه کتاب:
نارون مثل درختی بیریشه، بهدنبال بوی محوی از مادرش، به زادگاه پدریاش بازمیگردد. اما شب پیوندش با گذشته، با پسرعمویی که قرار بود تکهای از امنیت باشد، در هم میشکند. به یاری بیبی، از همان شب، مسیرش عوض میشود؛ فراری در سکوت، بهسوی تهران. و در پایتختی شلوغ و بیوقفه، عشق همانند شعلهای کوچک در دلش روشن میشود... اما این شعله آتشیست که همه چیز را خاکستر میکند. عشقی که نجات نبود، سقوطی خاموش بود.
خلاصه کتاب:
در پس سکوتهای همیشگیاش، ریحانه دختریست پر از احساس و زخمهای التیامنیافته. روزگار سخت، او را به دختر مقاومی بدل کرده، اما چیزی در نگاه داریوش، دوست مغرور و خشن برادرش بند دلش را پاره میکند. عشقی ناخواسته در دلش جوانه میزند؛ عشقی که نه زبان گفتنش را دارد، نه توان خاموش کردنش را. داریوش، با همهی فاصلهها و غرورش، گاهی به ریحانه نزدیک میشود، اما همین غرور رابطهشان را ناپایدار و پرتنش میکند. حالا ریحانه مانده با قلبی سرگردان و چشمانی پر از تردید: بجنگد برای کسی که نمیداند میماند یا نه؟ یا از او بگذرد، حتی اگر دلش نخواهد؟
خلاصه کتاب:
سامه، دختری که پای به سفرهٔ عقده و داماد نمیگذارد... حالا در گذرگاهِ خاطراتِ پرپیچ و خمش گام برمیدارد تا رازِ اشتباهاتش را بکاود؛ اشتباهاتی که شاید سرنوشتش را رقم زد ...
خلاصه کتاب:
دیگه اون دخترِ پونزدهسالۀ ابرو باریک نیستم... نه اون بیست سالهٔ عاشقِ دردسرساز... حالا بیست و پنج سالمه، من عوض شدم... تو هم فرق کردی... همۀ چیزا متفاوتن! —راستش بعیده... ولی هربار سنت ضریبی از پنج بوده یه قصه ساختی... خندیدم... با تمام وجود... راست میگفت... همیشه همینطور بود ...
خلاصه کتاب:
باران تمجید، زنی جوان با غروری استخوانساز، هیچوقت اجازه نداده کسی از احساساتش عبور کنه. اون همیشه یه دیوار بلند دور خودش کشیده بود... تا وقتی که زندگی، دو مرد رو به زندگیش پرت کرد: ماهان شریفی، مردی مرموز و اغواگر با گذشتهای تاریک که با نقاب عاشقانه نزدیکش شد، در حالی که پشتپرده باران رو فروخته بود… و آریا مجد، افسر سختگیر و تیزبین که باران رو شریک جرم میدونست. بین بازیهای خطرناک عشق، اعتماد و دروغ، باران فهمید هیچکس ناجیاش نیست. اما او یاد گرفته بود برای بقا، باید بجنگه… و حالا وقتشه بازی رو به نفع خودش برگردونه با انتقامی که هیچکس انتظارش رو نداره.
خلاصه کتاب:
«روز خرگوش» رمانیست با دو فصل و دو راوی زن؛ فصل اول از زبان آذین و فصل دوم با صدای آزیتا. داستان در تهران میگذرد و نویسنده با اشاره به خیابانها، دغدغهی هویت فردی را در بستر یک کلانشهر روایت میکند. بلقیس سلیمانی در این رمان، هویت انسان را از جایگاه اجتماعی و اقتصادیاش جدا نمیبیند. آذین زنی درونگرا و تسلیمپذیر است، در حالیکه آزیتا، برونگرا، مستقل و معترض. این دو، نه فقط نمایندهی دو تیپ زن امروز، بلکه شاید دو وجه از یک روحاند؛ دوگانگیای که در یک روز و یک شهر نمایان میشود. در دنیایی که مرزهای اخلاقی تار شدهاند، «روز خرگوش» تصویری است از زنانی در جدال با خود، جامعه و هویتی که دیگر ساده بهدست نمیآید.
خلاصه کتاب:
ثریا تنها سه ماهه باردار بود که مرگ همسرش، سکوتی سنگین بر آیندهاش انداخت. ماند و تنهاییای که زودتر از موعد سر رسید، و کولهباری از مسئولیتهایی که مجال اندوه را از او گرفت. از گوران کوچ کرد به تهران، شهری که نه خاطرهای داشت در آن و نه تکیهگاهی. فقط کلاسهای درس بود و صدای گچ روی تخته، و در کنارش آنا، دختری که با سختیهای مادر قد کشید. سالها گذشت و آنا حالا زنی جوان شده، اما فاصلهاش با مادرش بیش از هر زمان دیگریست. جسور، سرکش و پر از حرفهایی که ثریا نمیفهمد، یا شاید نمیخواهد بفهمد. آنچه میانشان گذشته، رشتهایست از دلخوریهای بیکلام، فاصلههایی که روز به روز بیشتر شده. و حالا، ثریا مانده با دیواری به نام دخترش، و تلاشی بیپاسخ برای باز کردن دری که مدام بسته میشود. احساس میکند هر آنچه ساخته، دارد فرو میریزد؛ مثل برجی که آجر به آجر با عشق بالا رفت، اما در بیخبری، ترک برداشت...
خلاصه کتاب:
در جریان انتخابات انجمن اولیا و مربیان مدرسه دخترش، طاهره کریم قاسمی به طور اتفاقی با «مرضیه»، یکی از دوستان قدیمی دانشجوییاش، روبهرو میشود. دیداری از بیش از سی سال، بعد از تلخی و تلخی از خاطرات پرفراز و نشست گذشته برمیدارد. مرضیه، رف روزهای دیدار تاریخ شصت، قول دوباره میدهد، و همین وعده، ذهن طاهره را به عقب میبرد. روزهایی که تنها ۱۷ سال داشت و در آستانه مرگ پدر، به خواست خانوادهاش برای آرامش خاطر او، به عقد پسرعمویش احمد درآمد. در روستای گوران، زندگیاش مسیر تازهای گرفت؛ مسیری که با غیبتی احمد، هوادار یک سازمان سیاسی، به خاطرهای مبهم تبدیل شد. احمد رفت، اما دل طاهره با او ماند…
خلاصه کتاب:
خزان، عکاسی جوان در آستانهی سیویکسالگیست؛ زنی که پشت لبخند آرامش، گذشتهای پرتلاطم پنهان کرده. در نوجوانی، میان انتخابهای دشوار، ماندن را برگزید؛ در کنار پدری که با زخمهای نادیدنی جنگ دست و پنجه نرم میکرد. مرگ دردناک پدر، جدایی از پسرعمویی که روزگاری عشقش بود، و تلاش نافرجام برای پایان دادن به زندگی، زخمهایی بودند که بر جانش نشستند. حالا، پس از سالها، او در تهران، مستقل و مقتدر، به همراه خواهرخواندهاش حنا و دوست همیشگیاش دنیا، شرکتی تبلیغاتی راهاندازی کرده است. اما با ورود ناگهانی پندار طلوعی – وکیل جوانی که روزگاری نقش پررنگی در زندگیاش داشته – به واحد روبهروی شرکت، قلبش دوباره به بازی گرفته میشود؛ با عشقی که هرگز تمام نشده، حتی اگر خودش آن را انکار کند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.