دانلود رمان پادشاه خون از لیانا دیاکو کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۷۷۷
خلاصه رمان:
“غزل” به مچ های سیاه و کبودم نگاه میکنم و باز هم سعی میکنم که بغضم رو عقب بزنم و روی کارم تمرکز کنم. لباس هام رو درست میکنم و میخوام تبلت ثبت سفارش رو بردارم که فرشته وارد کانتر میشه و با لبخندی گرم میاد جلو و بغلم میکنه، “تولدت مبارک غزل خوشگلم.” ازم فاصله میگیره و با یک نگاه به صورتم میفهمه که چه خبره. صورت گرد و بامزه اش میره تو هم و میاد جلو، “نگو که دوباره با اون عوضی دعوا کردی.” …
قسمتی از داستان پادشاه خون :
“غزل” آخرین لیوان رو توی ماشین ظرفشویی میذارم و کمرم رو صاف میکنم در ماشین رو میبندم و روشنش میکنم. میچرخم تا از کانتر بیرون برم که در تاریکی محوطه اندام درشت مردی رو میبینم و جیغ بلندی میکشم. سایه بهم نزدیک تر میشه و من برای دفاع از
خودم وردنه ای که برای شیرینی درست کردم استفاده میکنم برمیدارم و به طرفش نشونه میگیرم اما چند ثانیه بیشتر طول نمیکشه تا نور زرد کمرنگ سقفی کانتر روی صورتش بیفته و ببینم که این نوحه. همون لباس های سر شب تنشه و صورتش از همیشه سنگی
تره اوایل فکر میکردم همیشه از یه چیزی عصبانیه اما الان فهمیدم که این فرم صورتشه. شاید هم حق داره اگر انقدر جدی نباشه نمیتونه مردهای وحشی که هر شب میبینمشون کنترل کنه. نگاهی پر از تمسخر به من و سلاحم میندازه و نیشخند میزنه: فکر میکنی اون
وردنه میتونه کمکت کنه؟ وردنه رو روی کانتر میذارم و نفس راحتی میکشم: بهتر از اینه که آدم بدون جنگ تسلیم بشه، نیست؟ جواب سوالم سکوته و چشمایی که روی من بالا و پایین میشه. کاریش نمیشه کرد، خودم اینو خواستم حتی سرش شرط بستم که اون منو بخواد …