خلاصه کتاب:
نه فقط عشقت، تو خودت هم "ممنوعه"بودي! ماندنت، خواستنت، داشتنت، همه و همه "ممنوعه" بودند! "شيرين "من بودم، گفته بودي "فرهاد"ميشوي، تيشه به دست ميگيري، "بيستون "ميشكافي، گفته بودي... و "فقط "گفته بودي ...! و من در گير و دار گفتن هايت بود، كه فهميدم "فرهاد " تو نبودي، ديگري بود! آرامشِ تو از جنس "عذاب " بود و عذابِ او، از جنس " دوست داشتن " ...
خلاصه کتاب:
داستانی که از یک رازی پنهان شروع شد، داستانی که سرانجامش عشق است. عشقی ناب که در یک نگاه آغاز میشود. از قدیم گفتن نرسیدن به مشعوق شیرین است! ولی دل دختر قصه بی تاب عشق. داستانی که هورزاد رو به دل خطر میبره و هیجاناتی تجربه میکنه و اما ...
خلاصه کتاب:
باران با مادرش در یک فانوس زندگی میکرده. تا اینکه مادرش کشته میشود و صاحب آن فانوس که در اصل صاحبکار باران و مادرش هم بوده، سمت باران را از آشپز به ساقی در مهمانی شبانه تغییر میدهد. داستان اصلی از جایی شروع میشود که مردی باران را از دست صاحبکارش نجات میدهد ...
خلاصه کتاب:
یک سوتفاهم, زندگی شادیانه رو در مسیری قرار می ده که مجبور میشه دنیاش رو کوچیکتر و محدود تر از هر زمان دیگه ای ببینه, دنیایی که هرچند کوچیکه اما آدمای بزرگی رو در خودش جای داده ...
خلاصه کتاب:
آنالی دختر تنها و بی کسی که با نامادریش زندگی میکنه و برای فرار از تنهایی نامزد میکنه. ولی نمیدونه نامزدش اون رو برای تسویه کردن طلبش میخواد... تا اینکه بالاخره طلبکارا میدزدنش و با بی رحمی و خشونت ذاتیشون آزارش میدن و مجبورش میکنن خدمتکار بشه یا اینکه ...
خلاصه کتاب:
بارش بعد از مرگ مادرش، متوجه میشه که پدرش بهش چشم داره و با دست کاری شناسنامه میخواد عقدش کنه. فرار میکنه و میاد تو خونه هامین، مردی که متهم به قتل مادرشه ... هامین برای موندنش شرط میذاره یا صیغه اش بشه یا خدمتکار خونه بشه...
خلاصه کتاب:
با بوی دود سیگاری که تو بینیم میپیچه سرمو آروم میچرخونم و نگاهش میکنم... خبری از اون ارسلان همیشه منظم و شیک پوش نیست اون مردی که باحالی به هم ریخته و لباسای چروکی که تو تنشه و معلومه هر چی دم دستش بوده پوشیده و اومده هیچ شباهتی به دامادی که مامان بین فامیل و آشنا پزشو میداد نداره... چنگی بین موهای آشفته خرمایی رنگش میزنه سرشو بالا میگیره تا نگاهم کنه که باهم چشم تو چشم میشیم ...
خلاصه کتاب:
دختری که در اثر حادثه ای دچار فراموشی شده و در بین عشایری هوش میآید. عدم آشنایی او با پیچ و خم های زندگی عشایری دردسرهایی به همراه داره که باعث شرمندگی خودش و سرگرمی اهالی میشه. خان رضا که خان ایل عشایری است، شش فرزند داره. چهار پسر و دو دختر. دو تا از پسران خان رضا در شهر زندگی میکنند و ماجراهای اصلی از جایی شروع میشه که پسران خان رضا برای شرکت در یک مجلس عروسی، از شهر به ایل میآیند ...
خلاصه کتاب:
درباره دختریست که با فهمیدن بزرگ ترین راز زندگیش به دنبال برادرش میره در حالی که برادرش اونو نمیشناسه و سعی میکنه اونو بکشه و در بین اتفاقات زیادی میفته دختر داستان اسیر میشه و... دنیایی که در این داستان می خوانید دنیایی جدا از دنیای ما نیست بلکه در دنیای خودمان هست فقط دارای ابعاد شخصیت های متفاوتی مثل خوناشام ها یا گرگینه ها یا هر موجود ماورایی دیگراند. ما با مخلوغاتی سر و کار داریم که به انها تبدیل شونده گفته میشود که هرکدوم دارای قدرت خاصی هستن و میتونن شیفت بدهند (تبدیل به موجودی بشن که از اون نژادن) ...
خلاصه کتاب:
بعد از مدتی برادر روسلا از کانادا برمیگرده درحالی که زخمی شده و بهترین دوستشو از دست داده... اما درباره اتفاق مرموزی که برای خودش و مهدی اونجا افتاده چیزی به خواهرش نمیگه... بعداز چند روز که اوضاع خوب بوده کسی به اسم بزرگمهر اونارو تهدید میکنه که امیرحسین چیزیو داره که متعلق به اونه اونا فرار میکنن اما...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.