خلاصه کتاب:
نگاه، دختری رنج کشیده است که به واسطه همسر پدرش، مجبور به ازدواج با مردی می شود که هیچ شناختی از او ندارد، حالا بعد از دو سال نادم و خسته از زندگی با همسری معتاد دنبال راه فراری برای آینده ای بهتر است، مادر بزرگش تنها یار و حامی او برای رهایی یافتن از این بخت نا میمون است …
خلاصه کتاب:
داستان بر گرفته از واقعیت هست. شقایق در یکی از شهر های کوچیک شمالی زندگی میکنه. مخفیانه با دوست پسرش برای اولین بار قرار میذاره اما تو قرار اول دزدیده میشه و به امارات فرستاده میشه جایی که دخترهارو برای استفاده ابزاری آموزش و اجاره میدن. اما همه چیز در یک ملاقات کاری زیر و رو میشه و شقایق در مسیر جدیدی قدم میگذاره ...
خلاصه کتاب:
گلناز، دختری که برای کار وارد یک شرکت ساختمانی میشود، اما به واسطهٔ یک کینه و دشمنی، به جرم رابطه با صاحب شرکت کارش به کلانتری میکشد ...
خلاصه کتاب:
درمورد دختری که بخاطر فقیر بودن خانوادش... با پسر معروفترین نمایشگاه خودرو ازدواج می کنه تا به چیزهایی که در کودکی به آن نرسیده ، برسه ... با نقشه و حیله گری وارد زندگی پسر داستانمون میشه ... آیا ساتیار این زندگی رو قبول میکنه؟؟؟ آیا ساتیار نقشهای دختر داستانمون رامیتا رو میفهمه؟؟؟ اگه بفهمه چکار می کنه؟؟؟ ...
خلاصه کتاب:
شاهو خانزاده ای، وفادار و عاشق هست که حقیقت های تلخی که پشت سر زنش میگن رو باور نمیکنه تا وقتی که تصمیم میگیره همسرش رو به بهانه ای تنها بزاره و وفاداریش رو بسنجه و اونجاست که متوجه رابطه همسرش با مرد دیگه ای میشه و بعداز کلی سرو کله زدن با خودش تصمیم میگیره خشمشو از زنش جور دیگه ای تخلیه کنه... اون به خونه بدکاره ای میره و ...
خلاصه کتاب:
لیلی وکیل دون پایه ایست که تصمیم می گیرد تا قید عشقش به همسرش را بزند و از او جدا شود. پس از جدایی، وضعیت پیچیده ای میان کار و رابطه عاشقانه اش به وجود میآید که با ورود مردی که با کمک به لیلی، حس خوبی به آن می دهد، رابطه شان کم کم صمیمی شده؛ اما با پیدا شدن سر و کلهی همسر سابق لیلی، این صمیمیت زیاد دوام نمیآورد و ...
خلاصه کتاب:
زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته میشه و بزرگ میشه و نقشههایی میکشه که به رسوایی میرسه... و برای حاج حمید یک جنون میشه ...
خلاصه کتاب:
مامان، نگاه بدبینانهای به جهان داره. نگاهش رو میتونم به شلاق سیاهی تشبیه کنم که سمت همهٔ آدمهایی که، نه! در واقع شلاق سیاهش رو سمت هر موجود زندهای گرفته، که از کنار من و برادرم رد میشه. حتی مورچهها هم از این شلاق سیاه در امان نیستند ...
خلاصه کتاب:
اسمش یاکان بود بزرگترین قاچاقچی مواد همه ازش میترسیدن تا این که دل سنگ و بی رحمش اسیر دختر سرکش سرهنگ شد! دختری ناز پرورده و افسار گسیخته که هیچ جوره پا به تخت این مرد شرور و وحشی نمیذاشت ولی اون یاکان بود! مردی که همه رو به آتیش میکشید و حالا آتیش و تب تندش دامن این دخترک لوند رو گرفته بود پس با دزدیدن دخترک یه شب بی هوا پا به اتاقش میذاره، قسم خورده بود بهش دست نزنه ولی با دیدنش ...
خلاصه کتاب:
نهال دختر بزرگترین خلافکار ایران که خود نیز تحت تعقیب است برای نجات جانش با مخفی کردن هویتش به ناچار با ساتکین، سرگردی متعصب و بیرحم همخونه میشود تا اینکه ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.