خلاصه کتاب:
ریما دختری طرد شده از خانواده بخاطر اتفاق پوچ، اتفاقی که بی تقصیر ترین آدم اوست... پرستار کودکی میشود، اما!... پدر آن بچه کیست؟! پدری که عشق قدیمی ریما است!
خلاصه کتاب:
هیچگاه قرار بر این نبوده که زندگیهای تک تک انسانها بر وفق مرادشان پیش رود و ما در این داستان روایت زنی را خواهیم داشت که مشکلاتش از حد میگذرد ...
خلاصه کتاب:
با قدم هایی لرزان و خسته؛ تلوتلو خوران از پله ها بالا رفت و دستگیره را پایین کشید و داخل شد. او زنی که روی تخت با لباس خوابی که بود و نبودش هیچ فرقی نداشت را می پرستید. با تیرکشیدن شقیقهاش، انگشتانش را به پیشانیاش فشرد و قدم به قدم نزدیک تخت شد. لباس کاریاش را از تنش درآورد و چهار دست و پا روی تخت خزید. موهای کوتاه همسرش را نوازش کرد و انگشتان زخمیاش را روی استخوان گونهاش کشید و گوشهی لبش بالا رفت ...
خلاصه کتاب:
همه چیز از شب مرموز و ترسناک شروع شد. از یک عشق قدیمی تا تباه کردن ثمره آن عشق. آتشی که به پا شد و قتل عامی دردناک… پروایای که از دل مهر و محبت به قعر جهنم سرد و بیروح فرو آمد و مردی که مردانه ایستاد پای عزت او… تقابل نفرت و عواطف میان انبوه دشمنان قسم خورده و کینه توز...
خلاصه کتاب:
با صدای فریاد بلندی که توی محیط بیمارستان پیچید سیخ سر جام ایستادم! از کجا میومد این سر و صدا؟ بچه هام متوجه شده بودن که با تعجب به همدیگه نگاه میکردن. ناگهان همه با سرعت به طرف صدا حرکت کردیم! با دیدن یه مرد قد بلند که جز آشفتگی و نگرانی هیچ چیزی از چهرش معلوم نبود کمی تعجب کردم، ولی سریع به خودم اومدم! از این نوع افراد زیاد دیده بودم! جنون وار فریاد میزد و پرستار ها به زور گرفته بودنش ...
خلاصه کتاب:
هاکان بیگ مردی قدرتمند و سرد که از بیماری دو قطبی رنج میبره و اتش کینه و انتقام زندگیش رو سیاه کرده، در سفری به ایران عاشق و دلباخته دخترک دبیرستانی و زیبا میشه که ۱۲ سال از خودش کوچیک تره و زمانی که دختر کوچولوی دلبر دست رد به سینه اش میزنه، برای داشتنش راه آخرو با سختی انتخاب میکنه ...
خلاصه کتاب:
_نسرین؟ نسرین کجایی؟ مگه یه شیر دوشیدن چقدر طول میکشه که تو دو ساعته رفتی توی اون خراب شده؟ نفسی گرفتم و کمی از گلی خانوم فاصله گرفتم، نگاهی بهش کردم، هنوز کمی شیر داشت و همین هم برای گوسالهی تازه متولد شده اش کافی بود. دوباره نفسمو حبس کردم، نمیدونم چرا به این بو هیچ وقت عادت نمیکردم؟ من که همهی عمرمو توی این طویله گذرونده بودم، اما هنوز از بوی گند تاپاله و پهن گوسفندا حالم بهم میخورد ...
خلاصه کتاب:
سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوبارهی خانوادهاش تلاش میکنه. با پیشنهاد وسوسهانگیزی از طرف یک شرکت، نمیتونه مقاومت کنه و بعد متوجه میشه تو دردسر بدی افتاده... میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو پرت میکنه، اصلا اون چیزی نیست که نشون میده. نه یک جنتلمن نه یک مرد قانونمند. میراث قجری، مردی که دو چهره و دو زندگی داره! ورود این شازده قجری به زندگی تکراری سرمه نظم و آرامشش رو بهم میزنه و...
خلاصه کتاب:
چشمها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ... خیره شو به چشمهایش و تمام... حرف میزنند، بیصدا، بیفریاد، بیقلم... ولی خوانا... این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد... من از ابتلا به تو و خواندن چشمهایت گذشتهام... حافظم تو را...
خلاصه کتاب:
داستان در مورد زنی ب نام نیکی ک ازدواج میکنه اما بعد از سالها دوری بالاخره به عشق اساطیریش میرسه اما به شرطهها و شروطهها! اون وقتی به عشق قدیمیاش برمیگرده که آراز از زندگی شکست خوردهش برگشته و سعی داره از نو خودشو بسازه. آراز برای مراقبت از نیکی و دخترش، اونا رو پیش خودش میاره تا از شر باندهای قاچاق هرمیای ک سعی دارن اونهارو پیدا کنن و به یه بسته بزرگی که زیر سایهی اون دو پیدا میشه، دست پیدا کنن، در امان بزاره اما نمیدونه که دلش باخته میشه و...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.