خلاصه کتاب:
نگاهش را با لبخند از جایگاه عروس و داماد گرفت و دکمهٔ کت خوش دوخت و اسپرتش را بست. با دقت اطراف را از نظر گذراند. همه چیز مرتب بود. به قاعده و طبق اصول. بیخود نبود تک تک تاریخ های چند ماه آینده اش هم برای مراسم عروسی رزرو شده بود. حالا تالار پذیراییاش حسابی اسم و رسم در کرده بود. تذکری به یکی از پیشخدمتها داد و جلوتر رفت. امشب مراسم خاصی بود. برای عروسی خواهر دوست قدیمیاش حسابی سنگ تمام گذاشته بود. همه چیز باید به نحو احسن انجام میشد ...
خلاصه کتاب:
نغمه تک دختر یه سازنده سرشناس تو شیرازه، دختری که بخاطر نگرانی ها و حساسیت پدر و مادرش وابسته و منزوی شده. بخاطر این وابستگی ها نغمه سه ساله پشت کنکور مونده و به شدت دلش استقلال و رفتن از خونه میخواد. برای همین از مردی کمک میگیره تا بتونه پدرش رو راضی کنه و دانشگاه شهر دیگه بره، مردی که در ظاهر هدفش کمک به استقلال نغمه است اما در باطن... برنامه دیگه ای برای نغمه داره!
خلاصه کتاب:
دلارا سالاری دختر سرزنده و پر تلاشی است که در تئاتر شهر کار می کند و آرزویش بازی در یک فیلم بلند است... به آرزویش میرسد در حالی که نیمهی گمشده اش را در ست فیلمبرداری پیدا می کند؛ امید روزبه معروف و محبوب!
خلاصه کتاب:
مهتاج نامدار نامزد مرد مرموز و ترسناکی به نام کیان فرهمند با فهمیدن علت مرگ ناگهانی و مشکوک مادرش، قدم در مسیری میگذارد که از لحظه به لحظهاش بوی مرگ و خون استشمام میشود؛ مِن جمله دشمنی او با کیان و آشناییاش با پدری که سالها از حضورش محروم بوده و همچنین، آشنایی با مردی عجیب و رمزآلود. خیانتی که رخ میدهد راز ترسناک پدری که برملا میشود، پاکی مادری که خدشهدار میشود، حضور مردی که تکیهگاه مهتاج میشود، صدایی که بریده میشود و... خونهایی که بیگناه ریخته میشود چه بر سر این قصه میآورند؟!
خلاصه کتاب:
شیوا یه دختر زیادی لوند و به شدت شیطونه که شیطنت هاش حسابی براش دردسر درست میکنن تا اینکه به اجبار خانواده اش عروس یه خانوادهی به شدت مذهبی میشه و حسابی با شیطنتاش پسرحاجی غیرتی رو اذیت میکنه...
خلاصه کتاب:
داستان زندگی دختره ماه رو به نمایش میزاره. مَهان دختری که برای تعطیلات از فرانسه به ایران اومده. توی فرودگاه چمدونش گم میشه، چمدونش دست پسری میوفته که... یه مهمونی... مهمونی که چرخش عادی زندگی مهان رو غیر عادی میکنه. فکر میکنید ماه ما چجوری فرار میکنه؟ از آتش داغ وسط پاییز... از دوستی که خلافکار بوده...
خلاصه کتاب:
البرز محتشم به تازگی رهبر گروه بزرگی از خون آشام های اصیل شده. مردی مستبد و یکه تازه که تو ملک شخصیش یک درخت ارس رشد کرده. درختی که فقط خود البرز میدونه چه راز ترسناکی پشتش پنهان شده. البرز پانزده سال پیش به خاطر تنهایی و عذاب وجدان زیادی که به خاطر قتل عام طایفه گرگینه ها داشته، یک دختر بچه پنج ساله رو به فرزند خوندگی قبول میکنه تا حواسش از مشکلات و عذاب وجدانش پرت بشه. نهال دختر بانمکیه که انسانه و هیچ نمیدونه پدرخونده عزیزش خون آشامه. البرز به شدت نهال رو دوست داره ولی همیشه از اینکه هویتش برای دخترک فاش شه میترسه... (اغبر به معنی شوم / تاریک اغبار آلود)
خلاصه کتاب:
دل را محرابی ساختیم که سجده عاشق را در آن محراب بر پیشانی محبت عرضه کنیم تا شاید روزی، وقتی، جایی دیگر بر آن نظری خوش داشته باشیم که چه خوب آمد... و چه سان خوب برفت... راجب زنی به نام مریمه ک دو تا دختر داره، با خوابی ک مریم میبینه زندگیشون زیر و رو میشه...
خلاصه کتاب:
افسون یه دختر متین و معتقده که واسه کمک به دوستش سر قراری میره که زندگیش رو به کل عوض میکنه. اون اطلاع نداره که دوستش کلی پول از مردی به نام سردار حاتم که یه خلافکار خشن ولی آسیب دیده است دزدیده و حالا افسون رو جای خودش واسه تصفیه حساب فرستاده. افسون وارد عمارت سردار میشه و زندگیش به کل تغییر میکنه و مجبور میشه به خاطر اعتقاداتش بجنگه و آزارهای اون مرد با فوبیاهای عجیب و غریب و تحمل کنه و این وسط پِی به رازهایی در مورد کشته شدن خانوادش میبره، اونم زمانی که وجودش سردار مغرور رو افسون کرده و شده نفس کسی که همه بهش انگ میزنن چون از همه زن ها فراریه و فقط با افسون کنار اومده ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.