خلاصه کتاب:
نیهاد مردی که از زندگی بریده و فقط بفکر انتقامه... انتقام از همه اونایی که بهش خیانت کردن و زخم زدن اون حتی بچه یکساله خودشو هم نمیخواد پدر بزرگ نیهاد اونو مجبور به ازدواج با نازان میکنه دختری که میتونه هم مادر خوبی برایه سامین و هم همسر خوبی برایه نیهاد باشه ولی...
خلاصه کتاب:
دیگه نه یه دختر پونزده سالهی ابرو برم... نه یه بیست سالهی عاشق پیشه... الان بیست و پنج سالمه، من فرق کردم.. تو فرق کردی... همه چیز عوض شده! -بعید میدونم... هر وقت سنت یکی از مضرب های پنج بود یه کاری دستمون دادی...! خندیدم... با صدای بلند... راست میگفت... مثل همیشه...!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.