خلاصه کتاب:
النا بخاطر اشتباهی مجبور شد از ازدواج از پیش تعیین شده اش چشم پوشی کند و خواهر کوچکترش با نیکو بدنام ترین رییس مافیا ازدواج کند اما از اولین دیدار کشش زیادی بین النا و نیکو به وجود می آید ...
خلاصه کتاب:
دخترى كه تاوان خيانت خواهرش را پس مىدهد و از خانواده اش طرد مىشود و به خيابان پناه مىآورد كه در اين حين اتفاقاتى رخ مىدهد و برالين... داستانى بر اساس واقعيت...
خلاصه کتاب:
قصه ای از دل تفاوت ها که به تجانسها ختم میشد دختری سرکش و جولانگر خط میزند معادلات مردی از جنس امنتیت را و سرمشق میشود برای شب هایی که چراغ های روشن شهر او را فریاد میزنند و او چه مقهور میشود در این عشقی که اگرچه از سراب تفاوت ها ریشه میگیرد اما به قصه همسان شدنها و تجانسها ختم میشود. آری داستانِ تلاقی دوخط موازی را شنیدهای؟ دو خطی که در تجانس ها سر خم میکنند برای یکی شدنها؟ اینجا رسم و الخط یکی شدن هاست میان تجانس اندیشهها ...
خلاصه کتاب:
پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بیکسی، مجبور به کارهای بد میشود. روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیل زاده از تبار قاجار میگذارد، فرهاد جهان بخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که...
خلاصه کتاب:
یاسر رحمانی، پسر ناخلف معتمد محله حاج ایمان رحمانی، استاد بوکس، معروف به پنجه طلایی! مرد سی و دو سالهی قد بلند و خوش هیکلی که بخاطر مشکلاتش همسرش طلاق گرفته و خانوادهاش روی دیدن او را ندارند، یک شب زن بیوهای را از چنگال یک روانی که قصد آزار و اذیت او را داشت نجات میدهد و برای محافظت از زن و پسرهایش، او را به عقد خود در میآورد ...
خلاصه کتاب:
سایه، به صورت اتفاقی شاهد قتل یک دختر جوون میشه. میخواد خودش رو بیتفاوت نشون بده و از خطر دور بمونه اما طاقت نمیاره و به ادارهی پلیس میره تا دیدههاشو گزارش بده. غافل از اینکه چیز مهمی رو پیش قاتل جا گذاشته؛ نشونهای که مثل یه آدرس دقیق، قاتل رو بهش میرسونه ...
خلاصه کتاب:
ﻣﯿﻌﺎد دانشجویی ﮐﻪ ﭼﻨﺪ وقتی است از دختری در دانشکده ﺑﻪ نام ژینا ﺧﻮﺷﺶ ﻣﯿﺎﯾﺪ و چون آن دختر در پرورشگاه بزرگ شده میترﺳﺪ او را خانواده ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ. میعاد از خانواده ﻣﺬﻫﺒﯽ و ثروتمندی است. او ﺑﺎ دختر عموی خود نامزد است. آن ها قرار است ﺑﻪ ایران ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ و میعاد ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ همین زودی ﺑﺎ پردیس ﻋﻘﺪ ﮐﻨﻨﺪ. وقتی میعاد ﺑﻪ پدر خود میگوید ﮐﻪ خواهان ازدواج ﺑﺎ پردیس ﻧﯿﺴﺖ و میخواهد ﺑﺎ ژینا ازدواج ﮐﻨﺪ ...
خلاصه کتاب:
دختری که بخاطر اجبار و زور برادرش، راه زندگیش به طور کل عوض میشه و از ناهمواری های زیادی گذر میکنه، و در آخر به کسی که عاشقش میشه میرسه… سارا دادمهر دختری نوزده ساله است... دختری که با اراده و صبر در مقابل یه زندگی سخت که اول تقدیر و بعد به خواستهی برادرش سر راهش قرار گرفت ایستاد و مردانه جنگید و ثابت کرد که هیچ زنی از جنس مخالفش که همیشه از اول تا ابد تو گُوششان خواندند: (مردها شیرند، مثل شمشیرند) کمتر نیستند… چه بسا بهتر و قوی تر و برنده تر از شمشیر هم عمل میکنند و میتوانند دنیا را تکان بدهند…
خلاصه کتاب:
مهران که تحصیلات پزشکی اش را در انگلستان به پایان رسانده برای زدن مطب و به دنبال علایقش مسیر راهش را روستاهای خوش آب و هوای ارسباران قرار میدهد، و نزد دوست پدرش فرامرزخان اقامت مییابد! ولی همه چیز همانطور آرام و بدون جنجال پیش نمیرود؛ با به میان آمدن شرطی از سوی فرامرز خان دست تقدیر سرنوشتش را تغییر میدهد ...
خلاصه کتاب:
اتفاق ها افتاده بود. آتیش ها سوزونده شده بود و همه چیز ظاهرا خاکستر شده بود. تا اینکه دبیر فیزیک با تجربه شهر، ماه دوم سال تحصیلی فوت کرد و کلاس هایش بین دبیرهای دیگر تقسیم شد. دبیرهای با سابقه تر کلاس های مهم تر مثل پیش دانشگاهی و سال سوم را برداشتند و کلاس های اول و دوم خودشان و اول و دوم دبیر فوت شده، بین یکی دو دبیر جوان تر تقسیم شد. دختر قصه ما هم که با پارتی به زور در آموزش و پرورش جا داده شده بود، به او پنج کلاس رسید. یکی در مدرسه دولتی و چهار تا در مدرسه غیر انتفاعی!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.