رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی
رمان جاده‌ بیراهه

کتاب رمان جاده بیراهه اثر مهسا عادلی لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

دانیال سرگرد جوانی که در پی پرونده‌ی قتل سریالی متوجه خیانتی بزرگ می‌شود، (میران و لینا) دختر و پسری که پنهانی ازدواج کرده‌اند، میرانی که از خانواده طرد شده با یک پدر خلافکار آیا می‌تواند رابطه و زندگی خود را حفظ کند؟ فربد و فرزامی که خیلی زود یتیم شدند، فربدی که پا در راه اشتباهی می‌گذارد و فرزامی که بی‌خبر از همه جا پایش به یک رابطه‌ی مجازی باز می‌شود و …

تکه ای از داستان جاده بیراهه

خاک به سرم دانیال؟ این حرفا چیه می زنی؟خدا سایهی تو رو یه ثانیه از رو سرمون کم نکنه. تو با لیاقت ترین مردی هستی که تو کل زندگیم دیدم. داداشی یه سری ادما تا از دست ندن قدر داشته هاشون و نمی دونن. پروانه همیشه تو رو داشت ولی صبر کن میفهمه کیو از دست داده، تو مهربون ترین و دل پاک ترین مردی هستی که میتونی هر زنیو خوشبخت کنی. دانیال تو این زمونه تو به جای له کردن به همه زن های اطرافت پر و بال دادی. وقتی خواستم برم طراحی عمو گفت زشته مگه دختر می ره دانشگاه اونم چی طراحی؟ یادته چی گفتی؟ من یادمه دانیال، گفتی از چشام بیشتر به خواهرم اعتماد دارم. گفتی طلا باید اوج بگیره. گفتی باید بره پی علاقه و هر چی که دوست داره، گفتی مگه پسر و دختر داره؟ گفتی طلا باید شاد زندگی کنه باید بخنده.

دختر باز بغض کرد و ادامه داد: -وقتی عمو گفت دختر باید شوهر کنه بعد هر چی شوهرش بگه اون بشه گفتی مگه مردم که خواهرم ارزو هاش و بره تو خونه یکی دیگه پیدا کنه. گفتی دنیاتو می دی تا دنیای من مثل طرح هام رنگی بشه. اون زمان فهمیدم یه کوه دارم پشتم هیچ وقت به خودت توهین نکن چون تو نباشی ماهم نیستیم. داداش به خدا تو هیچی کم نمی ذاری. اگر روزی خواستیم کمک باشیم واسه این بوده که درامد خود تو هم کم بوده. هیچ وقت هیچی کم نذاشتی همیشه بهترین هارو پوشیدیم.بهترین ها دستمون بوده. فقط خواستیم مثل خودت،اندازه نصف خوبی هات و پدر بودن هات برات باشیم. مرد درمانده چشم بست و دست به پیشانی دردناکش کشید. از یک سمت نگاهش درخشید از حرف های که بر زبان خواهرش جاری شد و از سمتی دیگر دلش گرفت.

-طلا به تو ربطی نداره درآمد من ! شما هر وقت هر چی لازم داشتید به من میگید . نگی همین میشه به غرور اون بچه بیست ساله بر می خوره پا میشه واسه من حس بزرگ بودن پیدا میکنه که بره دانشگاه رو کنسل کنه .طلا به ولای علی تو صورتت نگاه نمیکنم نگی، اگر قصدت بدبختی امیر طاها نگو باشه، دورت بگرده دانیال من همیشه هستم. همشه مثل شیش سال پیش که داشتی میرفتی دانشگاه. شما همین که باشید واسه من یه دنیا هستش یه بهشت کوچیک و کنارتون دارم، انقدر خوب هستید که نیاز به خوبی دوباره نباشه. طلا با چشمان خیس نگاه دور تا دور خانه کرد و با صدایی که حتی گرفته تر از قبل بود، زمزمه کرد. -چشم میگم همه چیزو، خوبه هستی داداشی، بودنت یه نعمت بزرگه.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دانیال سرگرد جوانی که در پی پرونده‌ی قتل سریالی متوجه خیانتی بزرگ می‌شود، (میران و لینا) دختر و پسری که پنهانی ازدواج کرده‌اند، میرانی که از خانواده طرد شده با یک پدر خلافکار آیا می‌تواند رابطه و زندگی خود را حفظ کند؟ فربد و فرزامی که خیلی زود یتیم شدند، فربدی که پا در راه اشتباهی می‌گذارد و فرزامی که بی‌خبر از همه جا پایش به یک رابطه‌ی مجازی باز می‌شود و …
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    جاده بیراهه
  • ژانر
    عاشقانه، پلیسی
  • نویسنده
    مهسا عادلی
  • صفحات
    620
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 416 بازدید
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.