خلاصه کتاب:
شاهين شخصيت مرد جذاب و خشن رمان طي يك سو تفاهم با مهشيد كه عشق سابق خواهر زاده اش بوده رو به رو ميشه سو تفاهمى كه باعث ميشه مهشيد در موقعيتى قرار بگيره كه يك زن بد تلقى بشه، در صورتي كه مهشيد دخترى نجيب و معصوم است كه سال هاى زيادي در اوج فقر خانوادش با شرافت زندگي كرده است. اين سو تفاهم باعث شروع روند يك ماجراي پر فراز و نشيب ميشه كه ...
خلاصه کتاب:
مریم دختری معمولیه نه زیبایی خیره کننده ای داره نه ثروت عظیم. یه دختر معمولی از خونواده ای مذهبی در اصفهان، در طرف مقابل آریا پسری جذاب و ثروتمند که به زنان فقط به صورت کالا نگاه میکنه. موجوداتی ضعیف که فقط مناسب یه چیز هستند. این تفکرش به خاطر شکستیه که قبلا توی زندگیش داشته یه شکست تلخ که اونو از تمام زنان بخصوص افرادی شبیه معشوقه اش متنفر کرده. و با وجود داشتن دو زن صیغه ای هنوز هم به ارامش نرسیده. در این رمان این دو نفر که با هم زمین تا آسمون فرق میکنند بهم گره میخورند. و بازی انتفام آریا شروع میشه و قربانی کسی نیست به جز مریم...
خلاصه کتاب:
مهتاج نامدار نامزد مرد مرموز و ترسناکی به نام کیان فرهمند با فهمیدن علت مرگ ناگهانی و مشکوک مادرش، قدم در مسیری میگذارد که از لحظه به لحظهاش بوی مرگ و خون استشمام میشود؛ مِن جمله دشمنی او با کیان و آشناییاش با پدری که سالها از حضورش محروم بوده و همچنین، آشنایی با مردی عجیب و رمزآلود. خیانتی که رخ میدهد راز ترسناک پدری که برملا میشود، پاکی مادری که خدشهدار میشود، حضور مردی که تکیهگاه مهتاج میشود، صدایی که بریده میشود و... خونهایی که بیگناه ریخته میشود چه بر سر این قصه میآورند؟!
خلاصه کتاب:
داستان درمورد دو شخصیت به اسم کیان و لیلی است که لیلی بخاطر مفقود شدن پدرش مجبور میشود خود را به شخصیت پسرانه تبدیل کند و در شرکتی که پدر آن مشغول بکار بود کار کند تا از ماجرای مفقود شدن پدرش سر در بیاورد و در این حین پسر مرموز و مغروری به اسم کیان وارد این شرکت میشود این شخص کسی نیست جز فایتر، خبرنگار و سردبیر بزرگترین روزنامه در خارج... باید دید ک سرآغاز این دو شخصیت چگونه رقم میخورد و در آخر وارد چه ماجراهایی میشوند...
خلاصه کتاب:
آوا نصیرنژاد دختری ۲۲ ساله ای که وضعیت مالیش زیر خط فقره و تو محلهی فقر نشین و پر از خلافکار ساکنه. آوا تو ۱۶ سالگی مادرش رو از دست میده بعد از مرگ مادرش پدرش افسرده میشه و میره سراغ مواد و قمار و الواتی؛ آوا هم مجبور میشه درسشو ول کنه و بره دنبال کار! پدر آوا (محمد) که حالا تبدیل به یه قمار باز حرفه ای شده پول خیلی زیادی رو از پسری به نام آهی بالا میکشه، آهی وقتی متوجه این موضوع میشه میره خونهی محمد سر وقتش که با آوا آشنا میشه ...
خلاصه کتاب:
اولین باری که دیدمش، پرقدرت بود. با ماهیچه هایی که تهدید درونشون موج میزد... اون خطرناکه، وحشیه، و زیبا ترین چیزیه که من تاحالا دیدم.. پس مثل همیشه پشت عینک و کتابم پنهان شدم، کاری که همیشه انجام میدم. چون منم رازهایی دارم... بعد، تو زندان، توی کلاس نوشتنی که من تدریس میکردم، سروکلش پیدا شد و من و با صداقتش نابود کرد... صداقتش توی اسراری که به من میگفت، پنهان کردم رازهای خودمو سخت تر می کرد...
خلاصه کتاب:
این داستان زندگی دختریست بنام سارا که بیشتر عمرش را آمریکا سپری کرده و با شنیدن خبر مرگِ برادرش سروش، به ایران می آید و متوجه می شود سروش به طرز نامعلومی به قتل رسیده است.. باتوجه به وضعیت خانوادگی شان سروش همیشه بادیگارد داشته است... اما روز قتل بادیگارد همراهِ سروش نبوده و.. حالا سارا با برگشتِ خود جای سروش را پر کرده و بادیگاردِ سابقِ سروش، بادیگاردِ سارا شده... دامون... مرد جذاب و فوق العاده مغرور و مرموز داستان است... یک بادیگاردِ موتور سوار... مردی که رازهایی را میداند و....
خلاصه کتاب:
بهار و عليرضا همچنان رابطه خوبي با همديگه ندارن اما مثل دو تا همخونه كنار هم زندگي ميكنن و در واقع همديگرو تحمل ميكنن... بعد از سفرشون به مشهد، بهار بين ايميلاش، ميرسه به يه پيام ناشناس كه بعدا متوجه ميشه از سمت كيارش، عشق سابقش بود... حالش خراب ميشه و با عليرضا دعوا ميكنه... عليرضا كه با كيارش در ارتباط بوده بهش ميگه با اون قرار گذاشته و ميخواد با هم روبروشون كنه... اما روز قرار، بهار متوجه ميشه كيارش تو زندانه، به جرم قتل... باورش نميشه اما اسنادي كه عليرضا رو ميكنه، باعث ميشه به اين باور برسه كه كيارش واقعا قتلي انجام داده و الان هم توي زندانه... بهار كارش به بيمارستان ميكشه و...
خلاصه کتاب:
تابان امیری که استعداد عجیب و خارقالعادهای تو طراحی_لباس داره، طی اتفاقی پاش به بهترین برند طراحی کشور باز میشه بی خبر از رئیس_بداخلاق و جدی که تو شرکت براش کمین کرده و از هر راهی برای بیرون کردنش استفاده میکنه اما تابان که سعی داره راز مهم زندگیش رو از همه پنهان کنه تو همین درگیریها عاشق میشه و راز مهم زندگیش فاش میشه که اتفاقی میافته و مجبور به ...
خلاصه کتاب:
داستان درمورد سرگذشت یه دختر مثبت و آرومی به اسم پرواست که یه نامزد مذهبی به اسم سعید داره پروا توی یه سوپر مارکت کار میکنه بعد از فوت پدر مادرش با دوتا خواهراش و شوهر خواهرش عماد زندگی میکنه سرنوشت برای پروا جوری رقم میخوره که مجبور به فرار از خونه میشه و با بدنام ترین و بد کاره ترین دختر شهر همخونه میشه و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.