رمان طغیان اثر دلیار لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها
حامد، مردی خوشسیما و موفق در تهران، طلافروشی است که همه او را تحسین میکنند. زندگیاش پر از احترام و توجه است، اما قلبش به یکباره برای دوست همسرش میتپد. اما این زن، او را به بازیای پرخطر میکشاند؛ عشقی که با نیت انتقام شروع میشود. حامد به دام عشقی غیرمنتظره میافتد که او را به چالش میکشد و زندگیاش را دگرگون میکند.
-ولی من باید برات تعریف کنم که بعد از نبود تو چه اتفاق هایی افتاد! -توی روند زندگی من تاثیری داره؟ انگار مهناز از جواب پس دادن های نازنین خیلی شاکیست که با حرص دست هایش را مشت می کند. -آره خیلی تاثیر داره! حداقلش اینه که می فهمی هیچ گناهی راجع به تو بی جواب نمونده. اقلاً می فهمی که بدون فایده نگذشته… حداقل من باهات حرف می زنم! می دونی اصلاً چند وقته که همدیگه رو ندیدیم؟ نازنین لب زیر دندان می برد. انگار که تند رفته است و از یاد برده که مهناز چقدر برای او رفاقت کرده و چه روزهایی با هم داشته اند!
اصلاً مگر مهدی اجازه داد که از زندگی اش لذت ببرد و با دوستانش باشد؟ همه چیز را همراه خود برد و برای نازنین فقط و فقط تنهایی ماند! با پشیمانی قدمی به جلو برمی دارد و دستش را بند بازوی مهناز می کند. -ببخشید… منظورم رو بد رسوندم وگرنه من خیلی دلم می خواد باهات حرف بزنم… -می دونم که خوشت نمیاد درباره ی مهدی بدونی! ولی من می خوام بگم. حقته که بدونی! من اگه نگم خفه میشم. یه چیزی اینجا می مونه و پایین نمیره… دستش را به گلویش می برد و دور آن حلقه می کند. انگار واقعاً چیزی که می گوید اتفاق می افتد و نازنین متوجه نیست که او چرا باید اینقدر به هم ریخته باشد!