رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی
رمان طاعون‌ زده

رمان طاعون‌ زده اثر آوا موسوی لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

طاعون زده روایتگر دختریه مثل همه دخترای دیگه. با یه زندگی آروم و بی دغدغه و رویاهای صورتی کوچیک و بزرگ. تا حالا اسم طاعون به گوشتون خورده؟ طاعون یه بیماریه. و حالا طاعون افتاده به جون تک تک اون آرزوها. داستان ما درباره دختریه که مجبور میشه آرزوهای طاعون گرفته اش رو خودش با دستای خودش بسوزونه. حالا سال ها گذشته و کسی که روزی از مهم ترین داشته زندگیش بود، از میون خاکستر آرزوهاش دوباره پیدا میشه. اومده تا جواب تک تک سوالاتش رو از طنین بگیره. بعد از سال ها طاعون برگشته. اما این بار قراره طاعون به جون خودش بیفته!

تکه ای از رمان طاعون‌ زده

سری تکان داد و صاف ایستاد. تیشرت و موهایش خیس بودند و موهایش با حالتی شلخته وار روی پیشانی اش ریخته بود. چقدر دلم میخواست دستم را جلو ببرم و موهایش را کنار بزنم. با این فکر دستانم را مشت کردم. با شیطنت های این طنین سر به هوای درونم چه میکردم؟ _ تو درس خوندی؟ شانه بالا انداخت؛ اما در میانه راه چهره اش درهم فرو رفت و با دست شانه اش را گرفت. درحالی که گردن و شانه اش را ماساژ میداد، گفت: _ آخ… آره. خواستم چیزی بگویم؛ اما همان لحظه حفاظ در بالا رفت و آقای انتظاری وارد فروشگاه شد. با لبخند همیشگی اش سلام کرد و مشغول کشیدن پرده ها شد.

امیر همانطور که هنوز هم شانه اش را ماساژ میداد، به سمت کلید چراغ رفت و چراغ ها را روشن کرد. وسایلم را از روی میز جمع کردم و کوله ام را کنار کوله امیر گذاشتم. برای لحظه ای به یاد روزی افتادم که برایش هدیه تولد گرفته بودم و آن را در کیفش گذاشتم. هنوز هم باورم نمیشد که آن دیوانگی آنی از من سر زده بود. آن روز حتی فکرش را هم نمیکردم که به فاصله مدت کوتاهی همه چیز رنگ دیگری به خود بگیرد و در یک شب بارانی، درست در غیر منتظره ترین زمان، پسرک جدی و دوست داشتنی قصه ام لحظه ای که حتی از درد نمیتوانست درست حرف بزند، در چشمانم زل بزند و بگوید هیچکس به اندازه او مرا دوست نخواهد داشت.

از یادآوری اش لبخندی بر روی لب هایم نشست. حال این روزهایم، حال عجیبی بود. من بارها از عشق نوشته بودم. بارها دست دخترکان عاشق پیشه رمان هایم را در دست معشوقشان گذاشته بودم؛ اما بی اغراق هیچکدامشان حال و روز من را نداشتند. هیچکدام به اندازه من از عاشق بودن لذت نبرده بودند. نمیدانم… شاید هم من درست عشق را نفهمیده بودم. شاید هم من عاشق نبودم، مجنون بودم! زمان روی دور تند افتاده بود. آنقدر تند که کم کم داشت بوی بهار در شهر میپیچید. اوایل اسفند بود و روزهایی تکراری را پشت سر میگذاشتم. با وجود این تکرار و روزمرگی، برخلاف همیشه، حالا از این روزمرگی خسته نمیشدم. شاید چون این بار کسی را داشتم که لحظه هایم را پر رنگ و لعاب و سرشار از شور زندگی کند.

هرکسی با زندگی خود مشغول بود. بچه ها درگیر کلاس و دانشگاه بودند. زینب هم درس می خواند و گاهی پیش من میآمد و من در درس خواندن همراهی اش میکردم تا تشویقش کنم. جانان دوران کارورزی اش را میگذراند و همزمان عضور گروه هنر و موسیقی دانشگاه شده بود. من هم به طور جدی رمان جدیدم را ادامه می دادم و گاهی هم قسمت هایی از آن را به امیر نشان میدادم و او همیشه سر به سرم میگذاشت و میگفت که امکان ندارد من بتوانم چنین مطالب عمیقی بنویسم و آن وقت بود که من هم شاکی میشدم و میگفتم مگر فکر میکنی من بچه ام؟ و او با خنده ای شیطنت آمیز تایید میکرد و جیغ من را در می آورد.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
طاعون زده روایتگر دختریه مثل همه دخترای دیگه. با یه زندگی آروم و بی دغدغه و رویاهای صورتی کوچیک و بزرگ. تا حالا اسم طاعون به گوشتون خورده؟ طاعون یه بیماریه. و حالا طاعون افتاده به جون تک تک اون آرزوها. داستان ما درباره دختریه که مجبور میشه آرزوهای طاعون گرفته اش رو خودش با دستای خودش بسوزونه. حالا سال ها گذشته و کسی که روزی از مهم ترین داشته زندگیش بود، از میون خاکستر آرزوهاش دوباره پیدا میشه. اومده تا جواب تک تک سوالاتش رو از طنین بگیره. بعد از سال ها طاعون برگشته. اما این بار قراره طاعون به جون خودش بیفته!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    رمان طاعون‌ زده
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    آوا موسوی
  • صفحات
    1427
خرید کتاب
40,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 318 بازدید
  • 40,000 تومان
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.