خلاصه کتاب:
یزدان پسری که از نوجوانی در حجره حاج مهدی کار می کنه، طی اتفاقاتی راز مرگ پدرش رو میفهمه و در صدد انتقام از حاج مهدی در میاد، و درست دست میذاره روی نقطه ضعف حاج مهدی یعنی دختر کوچکش یاس... که سالهاست پنهانی عاشقِ یزدانِ و…
خلاصه کتاب:
دختر قصه کافه داره و خیلی شیطون و شاده. پسر داستان اما خیلی جدی و مذهبیه! این دختر، پسره رو به زور سوار موتور میکنه، میبرتش برف بازی، کله پاچه به خوردش میده، مجبورش میکنه نصف شبی از دیوار بالا بره.. دست تقدیر باعث میشه این دوتا آدم که هیچ شباهتی به هم ندارن، با هم رو به رو بشن و... داستان آقا سید و این دخترک شیطونمون به کجا ختم میشه؟! چی میشه که این پسرِ مذهبی عاشق این دختر میشه؟
خلاصه کتاب:
رَسام جدیری بزرگ طایفۀ جَدیریهاس... چی میشه که اون از اهواز به تهران میاد و مسیر زندگیش گره میخوره به دختر هفده سالۀ یحیی،همسر مادرش؟ اون قراره پدر باشه برای دختر بیکس و بیدست و پای یحیی یا مرد رویاهاش؟ چطور میتونه دختری که از نظرش دوست داشتنی نیست رو با خودش ببره اهواز و بشه پناهِ بیپناهی اش؟
خلاصه کتاب:
پدر امیر و پدر بی تا، دوستان قدیمی و صمیمی هستن.. امیر ازدواج ناموفقی رو پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش رو به امیر، ازدواج با بی تا گذاشته.. بی تا ناگزیر به ازدواجه چون پدرش بیماره و درآمدشون ناچیز.. در دوران عقد امیر و بی تا، پدر بی تا میمیره و بی تا ازدواج رو بهم میزنه.. حالا بعد از دوسال بی تا برای امیر کار میکنه و امیر متمایل و علاقه مند به بی تا شده ولی …
خلاصه کتاب:
دستم را در آب زلال رودخانه فرو میبرم، امواج آب دستم را نوازش میکند و انگشتانم را به حرکت در میآورند. نیلوفر های آبی که روی آب برای خودشان میرقصند چشمانم را میگیرند، دستانم را جلو میبرم و آرام لمسشان میکنم که ذهنم پی آن اتفاق میرود، اتفاقی که تمام زندگی ام را زیر و رو کرد، باعث شد چشمانم در عسلی وحشی چشمانت غرق شود و نخواهد دیگر نجات پیدا کند، تو و آن عطرت به تمام زندگی من تبدیل شده اید. قرار نبود به تو دل ببندم اما وقتی چشم باز کردم کار از کار گذشته بود. حصاری که به دور خود کشیده بودم با یک حرکت خرابش کردی ...
خلاصه کتاب:
زلال دختری که به خاطر عروسی و بی وفایی کسی که دوستش داره مجبور به ترک دیار میشه و ناچار به خونه دوستش میره در اونجا برای استخدام یه شرکت مراجعه میکنه که با کاوه پسر غد و مغروری همکار میشه که بدجوری با هم سرلج و دشمنی دارن اما یه اتفاقی این دو نفرو مجبور میکنه برای مدتی ...
خلاصه کتاب:
دختری خوشگل و مظلومی که نیمه شب به یک جنگل بزرگ میره و گیر یک خوناشام اصیل و هات که پادشاه همون جنگل بزرگ هست میفته و طی اتفاقاتی ملکه اونجا میشه و هر روز به یک طریق از پادشاه دلبری میکنه ...
خلاصه کتاب:
آسمان دختر قوی و مستقل که به خاطر اصرار های پدرخوانده اش درگیر یه ازدواج اجباری با نیما دوست پدرش میشه و با هم قرار یه ازدواج صوری رو میزارن تقریبا همه چیز خوبه تا اینکه نیما شب عروسی با تجاوزی که خودش و دوستش به آسمان میکنند اونو به جای بدهی به شیخ سعید شیخ عرب توی انگلیس میفروشن ...
خلاصه کتاب:
داستان فراز، پسری بازیگر سینما وآرام دختری که پدرش مغازه داره و قمارباز، ازقضا دختریه رو میره خدماتی باغی که جشن توش برگزار و فراز بهش اذیت و ازار میکنه و فراز در پی بدست آوردن آرام میفته اما آرام اونو نمیخواد ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.