خلاصه کتاب:
دیزی از سنین کودکی پدرش را از دست داده و مادرش برای فراموش کردن غم از دست دادن همسر به چیزای بد روی آورده و کاملاً او و برادرش را به حال خود رها کرده دیزی که خود به مراقبت نیاز داشت... حالا میبایست مسئولیت برادر ۶سالهاش را به عهده بگیرد و از او نگهداری کند بالاخره روزی مادرش آن دو را رها کرده و تمام پولهای آن ها را با خود برداشته و میبرد. دیزی و برادرش را تنها… بدون کوچکترین پول و پشتیبانی میکند. دیزی مجبور میشود ترک تحصیل کرده و برای امرار معاش کار پیدا کند. اما بعداز تحمل سختی های فراوان و بالاخره پیدا کردن کاری در یک مغازه جواهر فروشی …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.