دانلود رمان ویکار از شادی موسوی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، مافیایی
تعداد صفحات : 3651
خلاصه رمان :
دختری به نام جلوه که تک نوه خاندان سرشناسی است، بوسیله قاچاقچی ها ربوده میشود تا پدر بزرگش را وادار به همکاری کنند، جلو توسط یک نجیب زاده، ملقب به (بیک) که کسی نام واقعی او را نمیداند نجات می یابد، جلو یک گردنبند گرانبها و میراثی دارد که بیک با دیدن آن …
قسمتی از داستان ویکار:
آروم آروم از پشت سر بهش نزدیک میشم و سعی میکنم تا به خجالتم غلبه کنم. دستمو رو چشماش میزارم و قلبم بی
قرار تو سینهم خودشو به در و دیوار میکوبه دستاشو روی دستام میزاره و آروم از روی چشماش پایین میاره و به سمتم بر میگرده بالاخر اومدی پرنسس؟ میخندم و لبامو تو دهنم
میکشم تو فاصلهی خیلی نزدیک از صورتم ایستاده و من تموم تنم گر میگیره. با خجالت عقب میکشم و دستی به چادرم میکشم نگاهی به دور و برم میندازم و امیدوارم که کسی منو ندیده باشه این ساعت ساحل خلوته اما بازم نه دلم دعا می کنم که به خیر بگذره. چیشده باز ایور و اور سیل
(نگاه) میکنی؟ سیت (برات) سخته با مو بیننت؟ البته که سخت بود. اگر به گوش پدربزرگ می رسید که من همچون خطایی ازم سرزده هرگز منو نمیبخشید اما دیگه نمیتونستم بهونه بیارم و اینبارم نیام دفعه قبل تا دو روز دیگه تلفنا مو جواب نمیداد. نه نه… فقط… ها پ چی جلوه؟ ای راضی
نیستی برو… خسته شدم ایقدر تو بازارا یواشکی دنبالت کردوم تا دایهت حواسش پرت شه و مو بتونم یه گوشه ای چند ثانیه وابات حرف بزنم! دلخور عقب میکشه و رو به ساحل میکنه از پشت سر نگاهش میکنم و هول شده به سمتش میرم جلوش وایمیستم و تو چشماش نگاه میکنم …