رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی
رمان تاج‌ بلورین

رمان تاج‌ بلورین اثر شادی‌ موسوی لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

من برای سلطنت زاده شدم، اما این سرنوشت را خود انتخاب نکردم! در میان همگان، وجودم فریاد می‌زد که چیزی فراتر از جسمم، و همین «فراوانی» را به گناه من بدل کردند. قاضی، با چشمانی پر از خشم، بی‌رحمانه حکم کرد. مرا طغیان‌گر نامیدند، از خویشتنم تبری جستند و تبعیدم کردند. من در برابر فرمان سر فرود آوردم؛ آری، پذیرفتم. و در همان لحظه صدای خرد شدن تاجی دروغین، فریاد زد که هرگز سزاوار این نقش تحمیلی نبوده‌ام. تاجی که نه از زر بود و نه از شأن، تنها باری بود بر سرِ زنی که باید آزاد می‌بود.

خلاصه‌ رمان تاج‌ بلورین

تاج بلورین صدای خنده ی تمسخر آمیزش را می شنوم و دندان روی هم می..سایم نفس هایم تند می شود و سنگ نرده ها را میان مشتم می فشارم این برنامه کباب بازی یک هویی اش به افتخار تی نبود! او هرکاری می کرد تا به من نشان دهد که من چقدر با همه شان فرق دارم چقدر وصله ی ناجورم و چقدر با این خانواده بر نمی خورم هیچوقت میتواند من لعنتی را همانطور که هستم بپذیرد؟ آن روز بالاخره میرسید که هر چیزی درباره ی من برایش تمسخر آمیز یا ناامید کننده نباشد؟ میبینی حجت؟ بزرگ شده… دیگه با تعارف گوشت به طرفش عق نمیزنه خوددار شده… اما هنوزم صداش از شدت تنفر می لرزه !

از اولین باری که بچه بودم جلوی چشمانم گوسفند را ذبح کردند من دیگر لب به گوشت هیچ حیوان زبان بسته ای نزدم حجت چیزی نمی گوید و از گوشه ی چشم می بینم که سر پایین میاندازد و با ناراحتی به من نگاه میکند . از وقتی چشم در این عمارت باز کردم حجت خانه زاد این خانه بوده و به حتم بهتر از خسرو خان نباشد مرا به خوبی می شناسد. لبخند میزنم تا نگران من نباشد که خسرو خان صدایش می کند. بیا حواست باشه به اینا صدای قدم هایش که نزدیک می شود قلبم محکم می کوبد کنارم می ایستد و همانند من به نمای باغ مقابلمان خیره می شود .

– شکیب میگه سرت گرمه نفسم حبس می شود شکیب چه گفته بود؟ مطمئنا همه چیز نبوده که اگر خسرو خان همه چیز را می دانست این قدر آرام کنارم نایستاده بود! آب دهانم را قورت میدهم و به خودم مسلط می شوم. سرم گرمه… دارم برای آینده م برنامه ریزی میکنم به سمتش می چرخم و او پک عمیقی به پیپش می زند و چشم های ریز شده اش را به چشمانم می دوزد خوبه… از دردسر دور بمون ! دندان به هم می سایم. با حرص زیر لب می گویم حواسم هست… میرم به عزیز سر بزنم ! داخل میشوم و سراغ عزیز را از لاله میگیرم که می گوید در اتاقش است .

پشت در اتاقش که میرسم صدای بلند تلویزیونش را که رسم بلند میشنوم و بدون در زدن وارد می شوم. محو دیدن سریال ترکی مورد علاقه اش بود نیم نگاهی به طرفم میکند و کف یک دستش را چندین بار به کنارش میزند کفش های پاشنه بلندم را از پا می کنم و روی تختش شیرجه می زنم مشتی تخمه کدو از کاسه ی مقابلش برمی دارم. و همانطور که خیره به سریالش بود می گوید پسره هم رئیسشه هم ازش خواسته نقش نامزدشو جلوی مادرش اینا بازی کنه هم می خواد بهش شنا یاد بده چجوری بعضيا انقدر خوش شانس به دنیا میان؟ بازوهای پسره رو ببین به قهقهه میخندم .

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
من برای سلطنت زاده شدم، اما این سرنوشت را خود انتخاب نکردم! در میان همگان، وجودم فریاد می‌زد که چیزی فراتر از جسمم، و همین «فراوانی» را به گناه من بدل کردند. قاضی، با چشمانی پر از خشم، بی‌رحمانه حکم کرد. مرا طغیان‌گر نامیدند، از خویشتنم تبری جستند و تبعیدم کردند. من در برابر فرمان سر فرود آوردم؛ آری، پذیرفتم. و در همان لحظه صدای خرد شدن تاجی دروغین، فریاد زد که هرگز سزاوار این نقش تحمیلی نبوده‌ام. تاجی که نه از زر بود و نه از شأن، تنها باری بود بر سرِ زنی که باید آزاد می‌بود.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    تاج‌ بلورین
  • ژانر
    عاشقانه، هیجانی
  • نویسنده
    شادی‌ موسوی
  • صفحات
    4828
خرید کتاب
60,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 48 بازدید
  • 60,000 تومان
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.