دانلود رمان تو فقط حق منی از فاطمه حسنوندکامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی، درام
تعداد صفحات : 943
خلاصه رمان:
دلارا مشفق دختری 18 ساله که بخاطر احساس مسئولیت و کمک به برادرش دنبال کار میگرده توی شرکت ادنان مردی مغرور و جدی استخدام میشه …
قسمتی از داستان تو فقط حق منی:
صدام ناله وار شد. رفتم جلو دستای لشنگشو گرفتم تو دستم گفتم: مامانی خب منم میخوام کمکتون کنم دلیلی نداره که داداش امیر قبول نکنه. -قبول نمیکنه دلارا. چندبار بگم اون میگه تو باید درستو ادامه بدی بری دانشگاه. قبول نمیکنه. –اخه تو این وضعیت درسو دانشگاه به چه دردمون میخوره
اخه؟ –فعلا این حرفارو ول کن. این چایی رو بخور و برو لباسات رو عوض کن الان دیگه داداشتم میاد ناهار رو بکشم. حتما توام خیلی گرسنته. –وای مامان گفتی اینقدر گشنمه که نگو. –پس بخور و برو لباسات رو عوض کن تا ناهار بکشم مادر. بعدش بلند شد و رفت تو اشپزخونه. اصلا دوست
نداشتم مامانم اذیت بشه. مامانم و داداشم عزیزترین کسایی هستن که تو دنیا دارم. شروع کردم به خوردن چایی دارچینی مامانم. خیلی خوشمزه بود مامانی هم میدونه منو امیر دوست داریم و همیشه که منو امیر از بیرون میاییم برامون درست میکنه، میگفت خستگیتون در بره از فکر بیرون
اومدم و به سمت تنها اتاق رفتم و یک شلوارک و یک تیشرت پوشیدم و لباسای خیسم رو هم بردم بیرون گذاشتم یک گوشه تا بشورمشون. رفتم تو اشپزخونه مامان داشت سفره مینداخت. –مامانی تو بشین من پهن میکنم. –نه عزیزم خسته ای. –نه بابا خسته کجا بود. دیگه هیچی نگفت و نشست ...