رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی

رمان یاسمین

رمان یاسمین

رمان یاسمین اثر مرتضی مودب پور لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

بهزاد، دانشجوی سال سوم ادبیات، در یکی از کلاس‌های عمومی دانشگاه با فرنوش آشنا شد. دختری آرام با نگاهی عمیق که به دلش می نشیند. هرچه بیشتر با او حرف می‌زد، بیشتر درگیرش می‌شد. اما درست وقتی تصمیم گرفتم احساسش را به زبان بیاورد، فهمیدم که پسرخاله‌ی فرنوش خواستگار جدی اوست. دلش شکست، اما عقب نکشید. حالا بین حفظ حرمت خانواده، و باید جنگیدن برای تصمیم عشقش می‌گرفت…

خلاصه‌ رمان یاسمین

کاوه _ یارو اسمش منوچهر بارکش بود. رفقاش بهش گفتن بابا این چه اسمی یه تو داری برو عوضش کن . یه سال دوندگی کرد آخرش اسمش رو گذاشت بیژن بار کش! حالا حکایت توئه . تخم مرغ همون تخم مرغه س فقط قیافه اش عوض می شه و نوع نون کنارش _هیچی نگو که اگه همین فرزند مرغ یه خورده گرونتر بشه باید سفیده ش رو یه روز درست کنم زرده ش رو یه روز ! حالا کلی خوشبختم که جدایی بین زرده و سفیده ش نیفتاده کاوه_ اگه اومدی که به خبر خوب بهت میدم اگه نه بهت نمیگم کی آدرس ترو ازم گرفته حتما بچه های قدیمی دانشکده کاوه پرده رو کنار زد از پنجره بیرون رو نگاه کرد و گفت« نه بگم باور نمیکنی پاشو ببین برف نشست. چی می آد ! تا فردا اینطوری بیاد نیم متر برف میشینه زمین ! جون میده آدم بره بیرون قدم بزنه زیر این برف پاشو دیگه اولا که پرده رو بنداز چراغ روشنه مردم رد میشن تو اتاق معلومه.

دوماً که چایی دستاول برات دم کردم. سوماً قربونت برم قدم زدن زیر برف و تو این هوا برای کسی خوبه که اگر مریض شد افتاد نازکش داشته باشد نه مثل من که نه پول دوا درمون دارم نه یکی که یه کاسه آب دستم بده بشین پسر چائی تو بخور. کاوه _مگه من مردم که تو بی کس باشی؟ خدا می دونه لب تر کنی انقدر پول می ریزم تو این اتاق که تا زانوتبرسه بعدشم خودم پرستاریتو می کنم رفیق بلند شدم و صورتش رو بوسیدم و گفتم باشه، چائی تو بخور بریم. در سکوت چای مون رو خوردیم و بعد از پوشیدن لباس از خونه بیرون رفتیم کاوه_ سوار شو بریم. بازم که ارابه طلائی و مدرنتو آوردی کاوه_ بابا تو گفتی جلوی بچه های دانشکده سوار ماشین من نمی شی. اینجا که دیگه کسی نیست ادا اطوار چرا در میآری؟ سوار شو دیگه دو تایی سوار شدیم ماشین کاوه یک ماشین اسپرت مدل بالا بود.

_قرار شده پیاده زیر برف راه بریم تنبل خان کاوه می ترسم سرما بخوری وپرستاری ازت بیفته گردنم شازده پسر نگفتی آدرس منو کی می خواست؟ کاوه خندید و گفت اگه بگم باور نمی کنی. ما تو کوچه مون، یه همسایه داریم که با مادرم رفت و آمده داره. این خانم یه دختر داره که امسال وار د دانشگاه شده . حالا کدوم دانشکده؟ اگه گفتی؟ _کجا داری می ری؟ کاوه_ طرف خونه خودمون جواب ندادی حوصله معما ندارم. خودت بگو. کاوه تا حالا بهزاد کسی بهت گفته چه مصاحب خوبی هستی؟! با خنده: گفتم بابا چه میدونم دانشکده خودمون کاوه_ اتفاقاً درسته آدرس تو رو هم همین دختر خانم خواسته یعنی چی؟! این خانم من رو از کجا میشناسه؟ کاوه _ بخت آدم که بلند شد دیگه بلند شده فکر کنم از فردا تمام دخترای شهر در خونه تون صف بکشن برای خواستگاری از تو ! اما اگه اینطوری شد.

رفاقت رو یادت نره ها منم ببر پیش خودت بهشون شماره بدم صف بهم بخوره. _شوخی نکن . جریان چیه؟ این خانم من رو از کجا میشناسه؟ چیکار داره باهام؟ کاوه_ نکته معما در همین جاست. یعنی اینکه این خانم دوست و همکلاسی فرنوش خانم تشریف دارن آدرس شما رو هم احتمالاً جهت آگاهی فرنوش خانم می خوان. _تو مطمئنی؟ کاوه به احتمال نود در صد همینطوره یعنی چی؟! تو که آدرس رو ندادی؟ کاوه_ برای چی ندم؟ عسل که نیستی بیان انگشت بزنن دختر چهارده ساله آدرس رو که دادم، هیچی تازه گفتم اگه پیدایش نکردید بنده حاضرم شخصاً بیام و ببرمتون دم در خونه بهزاد خان تو غلط کردی، مرتیکه اول از خودم میپرسیدی بعد این کار رو می کردی. کاوه_بشکنه دست بی نمک ! حالا تو دلت دارن قند آب می کنن ها ! جان کاوه دروغ می گم؟ مدتی فکر کردم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
بهزاد، دانشجوی سال سوم ادبیات، در یکی از کلاس‌های عمومی دانشگاه با فرنوش آشنا شد. دختری آرام با نگاهی عمیق که به دلش می نشیند. هرچه بیشتر با او حرف می‌زد، بیشتر درگیرش می‌شد. اما درست وقتی تصمیم گرفتم احساسش را به زبان بیاورد، فهمیدم که پسرخاله‌ی فرنوش خواستگار جدی اوست. دلش شکست، اما عقب نکشید. حالا بین حفظ حرمت خانواده، و باید جنگیدن برای تصمیم عشقش می‌گرفت...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    یاسمین
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    مرتضی مودب پور
  • ویراستار
    رماندونی
  • صفحات
    560
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 438 بازدید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.