خلاصه کتاب:
امیر اقتدار از نامزد چاق و بدتیپش خوشش نمیاد قرار ازدواجش رو به هم میزنه و با یه دختر خوشتیپ و خوش هیکل ازدواج میکنه و برای ساخت کلیپ فرمالیتهی عروسی شون میرن شمال، اما درست شب اول دختره قالش میذاره و با لباس خواب فرار میکنه...
خلاصه کتاب:
بانوی داستان من ماشین گران قیمت زیر پایش نیست ! بانوی داستان من غروری از جنس غیرت دارد، بانوی داستان من سردی و گرمی روزگار را چشیده ... بانوی داستان من از ...
خلاصه کتاب:
-حق من اين نبود... همون طور كه به ميز قديمي تكيه داده بود، گفت: حق رو به من و تو نميدن. فلهاي ميدن جونم. ما هم فلهاي حساب كرديم. -فلهاي؟ -واسه همين واسه شما ارزونتر در اومد. خدا بده بركت. پوزخند درجا نقش بست: بركتم داره؟ -معلومه كه داره. عرق جبينهها. حلالتر از حلال ...
خلاصه کتاب:
هامون و نامزدش منتظر تولد فرزندشان هستند، اما جنین به دلائل نامعلومی سقط میشود. هامون که فکر میکند مشکل از هستی است به او دلداری میدهد. اما جواب دکتر هر دو را متحیر میکند، مشکل از خود هامون است و دیگر قادر به بچهدار شدن نیست و این موضوع باعث میشود هستی یک صبح اورا برای همیشه ترک کند. در این میان سلوا یکی از هم کلاسیهای قدیمی او حاضر میشود نقش زن باردار هامون را بازی کند تا او بتواند حق و حقوق خودش را از خانوادهش بگیرد. غافل از اینکه سلوا پنهانی دل در گرو هامون دارد ...
خلاصه کتاب:
الیاس پاکزاد دل در گرو دختر عمه چشم آبی اش... در عمارت پدر بزرگ. اما پریچهر دانشجوی پزشکی که در شب نامزدی با الیاس با رامین پزشک و همکارش فرار میکند و در این سفر با رامین...
خلاصه کتاب:
نیاز دانشجوی رشته معماری با کسرا یکی از بچههای دانشکده دوست میشود. بعد از مدتی، کسرا که مردی متعصب و شکاک است پی به رفاقت های دوران دانشجویی نیاز با پسران دیگر می برد. با این حال باهم ازدواج میکنند ولی شک کسرا نسبت به نیاز از بین نمیرود و بیشتر هم میشود. بعد از مدتی کشمکش، نیاز خانه و زندگی را رها میکند اما...
خلاصه کتاب:
علی، مردی مذهبی و سر به زیره که برای گرفتن حق برادرش دختر دشمنشون رو میدزده ، دختری که تازه از آلمان برگشته و در قید و بندهیچی نیست و حسابی دل از پسرمونن میبره!
خلاصه کتاب:
رها از جانان خداحافظی کرد و گوشی کرم رنگ را سرجایش میگذاشت که صدای همسرش را شنید که با خنده میگفت: غمت نباشه من عاشقتم. رها منتظر ماند تا حرف های عشقش تمام بشود و بعد با خوشحالی تماس تلفنی را قطع کرد و مشغول مرتب کردن صفحه میز کارش شد همچنان گرم تمیز کردن بود که بیاختیار آهی از دلش بیرون جهید.
خلاصه کتاب:
راه های نرفته بسیارند، رازهای نادانسته نیز، و زندگی کتابی ست که فصل های ناخوانده بسیار دارد. مگو: تا کی؟ تا چند؟ کتاب را ورق بزن، گام بردار، زندگی بر چکاد عشق، روزی گل خواهد داد.
خلاصه کتاب:
هوراد معروف ترین جراح مغز و اعصاب آمریکا کسی که معروفیتش توی ایران زبون زد همه هست و بیمارستان های زیادی زیر نظر خودش و بیمارستان خصوصیش هست کسی که همه ازخداشونه یه گوشه نظر ازین دکتر مغرور و به شدت اخمومون داشته باشن همین که پاش توی بیمارستانش توی ایران میذاره توی اولین برخوردش عاشق پرستارش میشه و برای بدست آوردنش از بیماری مادرش سواستفاده میکنه و پرستارکوچولوی بیمارستانش رو صیغه میکنه و توی این مسیر یه اتفاقایی میفته اتفاقای شیرین و تلخ و ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.