خلاصه کتاب:
درباره یه پسری هست که تصادف می کنه با نامزدش وقتی تو کما بوده نامزدش میره ولش می کنه ولی این هنوز عاشقش هست یه دختری معرفی می کنن برای کاراموزی که پیشش کار کنه و ادامه ماجرا...
خلاصه کتاب:
آنیل دختر چاق و تقریبا معمولیه که با تهمت هرزگی به وسیله ی نامادری بارمان از خونه ی نوروز خان تو یه شب سرد پاییزی فرار می کنه. نه سال بعد در حالی که زنی زیبا و یه کارخونه دار موفق و معروف شده به شهر بر میگرده تا انتقامش رو از بارمان و بقیه اعضای خانواده اش بگیره و این وسط…
خلاصه کتاب:
آیناز در یک خانواده ی گرم و صمیمی زندگی میکند، یک فامیل بزرگ و منسجم که نایاب شدند این روزها، پدر احترام دارد و حرفش حجت است ولی فارغ از دیکاتوری و خشونت! باید دید وقتی آیناز عاشق میشود با آن همه حجب و حیا تکلیف عشقش چه میشود ...
خلاصه کتاب:
بنیامین بدیع، سرگردون تر از این حرف هاست که بتونه برای زندگیش تصمیم درستی بگیره! همه چیز گره خورده... همه چیز گم شده... هویتش، اسمش، زندگیش... به بن بست رسیدن ساده تر از به مقصد رسیدنه!
خلاصه کتاب:
خط هشتم بازگوی زندگی ها و حرف های ناگفتهی انسان هایی است که زادهی روزهای جنگ و خون نیستند… انسان هایی که نسل سوم ، نسل آزاد لقب گرفته اند… انسان هایی شاید واقعی… و یا شاید غیر واقعی…
خلاصه کتاب:
ترنم دختری دهه شصتی از یه خانواده مذهبی و متعصبه که تو خونه پدربزرگش زندگی میکنه. زندگی ترنم روی روال عادی خودش پیش میره تا اینکه پسر عموش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی میمیره و ترنم عروس نشده بیوه میشه! حالا حدود ۴،۵ سالی از مرگ شوهرش گذشته که پسر عموی بزرگش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که توی آلمان بهترین زندگی رو داره برمیگرده ایران سالاری که خودش دلش گیر ترنم بوده، حالا هم باید به حرف پدر بزرگش با ترنم عقد کنه و ...
خلاصه کتاب:
ونوس با شوهرش علی به بنبست رسیده اما توانایی مراجعه به دادگاه و طلاق گرفتن ندارد. علی سرکار نمیرود و اجازه هم نمیدهد ونوس کار کند. ماهها است که در خانه نشسته و در نهایت فقر با اخلاق گندش سوهان روح ونوس شده. یک شب ونوس به مهمانی یکی از دوستانش می رود تا شغلی برای شوهرش جور کند. بدقولی یک رفیق مجبورش میکند که دیر وقت پیاده به خانه برود. سرنوشتش با دزدیده شدن توسط چند زن تغییر میکند. چشم باز میکند و میفهمد در کشور دیگری است. مردی بالای سرش است که او را رئیس صدا می زنند ...
خلاصه کتاب:
آیدا تمام وقت خود را اختصاص به فرزندانش داده، همیشه الویت زندگی اش با آن ها بوده، ولی خاطره دخترش، قدرنشناس و ناخلف است! زمانی که به کلانتری برای آزادی او میرود از تربیت و داشتن خاطره از خود خجالت میکشد، مثل همیشه دلخوری و ناراحتی خود را مهار میکند ولی خاطره باز هم طلبکار است و با حرف هایش در ماشین باعث میشود تا کنترل ماشین از دست آیدا خارج و تصادف بدی میکنند ...
خلاصه کتاب:
تاثیر بعضیا تو زندگی ادم، بیشتر از یه اسمه، بیشتر از مدت حضورشونه انقدر زیاد که یه روز به خودت میای و میبینی، همه فکر و ذکرت شده یه نفر! شاید اون یه نفر هیچوقت نفهمه که باعث چی شده تو زندگیت، اما تو که میدونی اون یه نفر، تنها دلیل تنهایی هات بوده و تو، خیلی وقت ها توی همه تنهایی هات به اون پناه بردی؛ ارزو دادی، خاطره گرفتی!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.