خلاصه کتاب:
آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیمخیز شدم تا بتونم بشینم. یقهام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس میزدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم ساق دستم درد میکرد و رد ناخون، قرمز و خط خطیاش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم میدادم چنان دردی تو مچم میپیچید که ناخود آگاه ریتم نفسهام تند میشد اما با این همه دردش در برابر درد قلب زخمیام هیچ چیز نبود. بوی غذای سوخته خونه رو پر کرده بود و تلفن خونه بیوقفه زنگ میخورد ولی مغزم خالیتر از اونی بود که بتونه دست و پام رو راهنمایی کنه چیکار باید بکنند ...
خلاصه کتاب:
دانته خون آشامی گرسنه است. چیزی که مشتاق آن هست، خون قرمز انسان است. پس از اسیر شدن بعنوان برده خونی برای یک خون آشام زن، او بالاخره فرار میکند. در نهایت، شامهاش او را به نزدیکترین بانک خون میفرستد تا گرسنگی اش را برطرف کند پرستار اورژانس ارین همیلتون یک شیفت شب شلوغ دارد... تا اینکه یک غریبه زیبا را در بانک خون بیمارستان پیدا میکند. منطقش به او میگوید، که او را به داخل بیاورد. اما او با احساسات قویتر و ناآشنا تلاش میکند، تا از مردی که به نظر عجیب شیفته عطر او شده است، محافظت کند. کششی در بین آن ها میجوشید ...
خلاصه کتاب:
زنی با رایحه ای فوق العاده باعث جذب خون آشامی خشمگین به خودش میشه. دانته گابریل به دنبال علت این کشش و حس محافظتیش به ارین همیلتون، اون رو دنبال میکنه و این دنبال کردن رازهایی رو به همراه داره رازهایی که جون ارین رو در خطر میندازه. ارین اما شیفتهی خون آشام جذاب و تیره مویی هست که باعث سردرگمی او میشه ...
خلاصه کتاب:
حالا که دانته گابریل متوجه شده است که پیمان خونی ارین همیلتون با او شکل گرفته است ، باید او را متقاعد کند که بخاطر هردوشون پیمان را تکمیل کند. خون آشام ها به سرعت در حال از بین رفتن هستند و انسان ها مدت هاست که آنها را چیزی بیش از یک افسانه نمی دانند. چگونه می تواند او را درک کند؟ ارین عاشق دانته شده است، اما او هنوز از رفتار او گیج و عصبانی است. او برای اینکه ذهن خود را مشغول کند، خود را در رازی غرق میکند که در محل کار تکامل یافته است. بیماران از بیمارستان ناپدید شده اند و ارین سرنخی در مورد خون آنها پیدا می کند ...
خلاصه کتاب:
ترانه دختری منزوی و محتاطیه که بعد از گذشت یازده سال، هنوز آثار کودک آزاری تو زندگیش نمایانه و همین اتفاق باعث شده از همه فاصله بگیره الخصوص خانواده مذهبی و پدر مستبدش که با اینکه میدونن چه کسی به ترانه آزار رسونده ترانه رو مجبور به سکوت میکنن، اما بعد از گذشت چند سال و با ورودش به دانشگاه زندگیش رنگ تغیر به خودش میگیره و با پسری به شدت معمولی اما متفاوت آشنا میشه، کیارشی که خودش هم گذشتهی خوبی نداشته اما دوست خوبی برای تنهاییهای ترانهست! با گذر زمان هر دو شون متوجه میشن عاشق همدیگهان اما با مزاحمتهای شخص آشنایی همه چیز عوض میشه؛ اون شخص کسی نیست جز قاتل قاتل دوران کودکی ترانه ...
خلاصه کتاب:
مبین و پری سیما که دختر عمو پسر عمو هستن. آن ها عاشق هم هستن اما به دلایلی مبین یه مدت میده زندان و بعد بخاطر بیماری پلی کیستیک کلیه ماه ها تو بیمارستان بستری میشه ...
خلاصه کتاب:
این رمان روایت زندگی دختری به اسم مهتاب است که با دایی ناتنی خود ازدواج میکند فرود مردی عصبی است که وقتی متوجه دختر نبودن مهتاب در روز عروسیشان میشود او را به روش های مختلف شکنجه میکند اما غافل از اینکه ...
خلاصه کتاب:
راجع زندگی دختریه که با مادرش زندگی میکنه. مادرش خیلی سخت گیره و طبق سنت قدیم میگه دخترش میبایست با کسی ازدواج کنه که منتخب اون باشه؛ در حالی که دختره شدیدا عاشق یکی دیگس ...
خلاصه کتاب:
قصه دختری محجوب که خلاف همه عقایدش عاشق و دلداده پسری که در همسایگی انها زندگی میکنه میشه اما این علاقه ممنوعست چون همه از دخترمون انتظار دارن که عشقشو مثل برادرش ببینه اما دل که این چیزا رو متوجه نمیشه و اون عاشق و دلداده تر میشه اما مجبوره سکوت کنه غافل از اینکه این راز رو اون کسی که نباید میفهمه ...
خلاصه کتاب:
اِما دختر مو قرمزه داستانه که سرگرم پرداخت بدهی های پدربزگشه و با شروع به کارکردنش تو یه کافه وسط پارک کم کم با مرد بادکنک فروش مرموزی روبرو میشه که نقاب به صورت داره و کسی تا به حال صورتشو ندیده مردی که شایعه شده که دیوونه ست و کمتر کسی بهش نزدیک میشه و داستان اما و بادکنک فروش مرموز از جایی شروع میشه که اِما به طور اتفاقی با رفتار های عجیب بادکنک فروش مواجه میشه و هربار به طرز عجیبی یه بادکنک قرمز به دستش میرسه ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.