خلاصه کتاب:
داستان دربارهی باران شایگان هست. وکیلی که بنا به اصرار دوستش روی پروندهای تحقیق میکند؛ پروندهی مردی که به قتل همسرش اعتراف نموده اما گفتههایش با گزارشات پلیس و پزشکی قانونی تناقض دارد. باران درگیر پروندهای میشود که بدون اینکه خودش بداند، به بخش تاریکی از گذشتهاش ربط دارد که سالهاست با غرق کردن خود در کار، روی آن خاک ریخته. او نمیداند این پروندهی به ظاهر ساده چنان ابعاد گستردهای دارد که...
خلاصه کتاب:
همیشه در تنگنای یک خاموشی مطلق، روشنایی عمیقی هم وجود دارد، اما گاهی داشتنِ این روشنایی زیبا تاوان هم دارد، همانطور که یک چیز خوب، بدی هم دارد! جنگ تمام شده است، ولی همچنان دشمنان باقی ماندهاند. خونها ریخته شدهاند، ولی هنوز هم خونها برای ریخته شدن فراواناند. و زندگی برای یک روح مرده باز هم میتواند معنای زندگی داشته باشد! و اما این بار و در این داستان، شیطان دیگر کیست؟! شیطان اهریمن و هیولای خونخوار، کیست؟
خلاصه کتاب:
«هر لحظه ممکن است سرنوشت، داستان زندگیات را عوض کند!»این جمله حکایت دختری است که تنها با سفرکردن به یک روستای متروک، سرنوشت و داستان زندگیاش را تغییر داد. افسانه دختری که بدون اطلاع داشتن از حقایقِ وهم آلود آن روستای خونین و جهنمی، پا به آنجا میگذارد و ناخواسته درگیر ماجراهای فراوان خطرناکی میشود. پی به حقیقت های مخفیِ عجیب و کهنهاش میبرد. زندگیش با موجوداتی عجیب و افسانهای یکی میشود. برای بقا و زندهماندن باید بجنگد و درنهایت، قلبش گرفتار عشقی ممنوعه، خونآلود و سراسر خطر میشود! عشقی که ممکن است حاصل نبردهای خونین و یک آیندهٔ سیاه باشد!
خلاصه کتاب:
سرمه بعد از یه تصادف فراموشی میگیره و به عنوان خدمتکار در خونهی خودش مشغول به کار میشه و خبر نداره خانوم اون خونه است، چون قبل تصادف از خونه فرار کرده و میخواسته فرار کنه، حالا شوهرش واقعیتو بهش نمیگه و مثل یه خدمتکار باهاش برخورد میکنه ...
خلاصه کتاب:
زمانی نیروانا و کیان یکدیگر را عاشقانه میپرستیدند، اما نشد که آن دو ما شوند، حالا نیروانا برگشته غافل از اینکه کیان نامزد دارد، کیان هم از نیروانا تنها یک چیز میخواهد و بس، این وسط هم بخاطر تهدیدهایی که نیروانا میشود کیان مجبور است که بار دیگر برای او نقش حامی را بازی کند، یک اجبار شیرین …
خلاصه کتاب:
بهار شمس، یه وکیلِ تازه کاره که از شوهرش جدا شده و یه دختر داره... بهار سر یکی از پرونده هاش با کارن عیشی آشنا میشه و کارن تلاش میکنه که اونو با پول بخره اما نمیتونه راضیش کنه و پرونده رو میبازه... چند ماه بعد بهار، وکیل شرکتی میشه که کارن یکی از سهام داراشه …
خلاصه کتاب:
در پاییز ۱۳۹۶ صرافی رمز دیجیتال بیترکس میلیونها دلار از داراییهای کاربران ایرانی را به بهانه تحریمها بلوکه کرد. بالاخره با گذشت حدود دو سال بعد از گذر از یکی از تاریخی ترین سقوطهای بیتکوین این داراییها آزاد شدند. داستان از دید کیمیا و کتی روایت میشود. کیمیا خلاق و باهوش است. از همسرش جدا شده و در دنیای بی رحم اطرافش تصمیم به خودسازی دارد. در دنیایی دیگر، کتی، زیبا و شاد است و زندگی عاشقانهای دارد. ولی ناخواسته درگیر بلند پروازی های برادرش کیوان میشود ...
خلاصه کتاب:
داستان درمورد دو شخصیت به اسم کیان و لیلی است که لیلی بخاطر مفقود شدن پدرش مجبور میشود خود را به شخصیت پسرانه تبدیل کند و در شرکتی که پدر آن مشغول بکار بود کار کند تا از ماجرای مفقود شدن پدرش سر در بیاورد و در این حین پسر مرموز و مغروری به اسم کیان وارد این شرکت میشود این شخص کسی نیست جز فایتر، خبرنگار و سردبیر بزرگترین روزنامه در خارج... باید دید ک سرآغاز این دو شخصیت چگونه رقم میخورد و در آخر وارد چه ماجراهایی میشوند...
خلاصه کتاب:
دکتر آذین بهمنش، زنی مستقل و محکم؛ با گذشته ای که سعی دارد لا به لای اتفاقات امروز پنهانش کند. آذین در همه حال در تلاش و تکاپوست و این را تنها راه آرامش خود می داند، تا آنکه روزی برحسب اتفاق با پسری جوان برخورد می کند. امید، پسری به ظاهر فارغ از تمام دنیا اما، با واقعیتی پنهان از همه!
خلاصه کتاب:
رها دکتر سرخوش و بیپروایی که بر حسب اتفاق زندگی یک آدم خطرناک را نجات میدهد و برای زنده نگه داشتن احساسش، دنیا را در خطر وجود این مرد می اندازد و تاوان این خطا را با ویران شدن زندگی خودش و دیگران پس میدهد. از زندگی سادهی خودش دست میکشد و وارد بازی خطرناکی میشود که نمیتواند پایانش را با روشنایی تضمین کند.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.