خلاصه کتاب:
همه پیلهها به پروانه شدن ختم نمیشوند! گاهی پیلهها سرنوشت دیگری را رقم میزنند؛ در جوش و خروش آب داغ غرق میشوند تا در نهایت به یک پارچهی ابریشمی زیبا و با ارزش تبدیل شوند. هرچند این رمان زاییدهی تخیل نویسنده است، اما هر بخش آن با دقت و تحقیق فراوان نگاشته شده تا اطلاعاتی دقیق و کاربردی به شما خوانندگان گرامی ارائه شود. هرگونه تشابه اسامی کاملاً تصادفی است.
خلاصه کتاب:
این داستان، سرگذشت دو انسان است که هر یک در جادهی پرپیچ و خم زندگی شکست خوردهاند، اما تقدیر آنها را در نقطهای مشترک به هم میرساند. سپیده، زنی که پس از از دست دادن نوزادش در تلخی و ناامیدی غرق شده است، زندگیاش را بیارزش میبیند و به فکر پایان دادن به آن است. در سوی دیگر، شادمهر، وارث بزرگی است که برای ادامهی نسل خود و دستیابی به میراث خانوادگیاش به زنی نیاز دارد که بتواند فرزندی برایش بیاورد. این دو، در لحظهای اتفاقی و در بحرانیترین نقطه زندگیشان به هم برخورد میکنند؛ درست وقتی که سپیده تصمیم به پایان دادن به زندگیاش گرفته، شادمهر وارد میشود و سرنوشت مسیر دیگری را برای هر دو رقم میزند...
خلاصه کتاب:
نگاهی به زندگی درهمتنیدهی زمینداران و کارگران یک مزرعهی خانوادگی در حومهی لاهور، تصویری زنده و پر از جزئیات از مردمی با روابط پیچیده خلق میکند. خدمتکاران عمارت مجلل یک فئودال، روستاییانی که چشمانتظار لطف او هستند، و آشنایانی که به امید شانس بهتر راهی شهر شدهاند، هرکدام با چالشهای خاصی دستوپنجه نرم میکنند: از سکون و روزمرگی گرفته تا فرسایش بیرحمانهی سنتها و ضربهی تغییرات ناگهانی. همهی آنها بهناچار باید خود را برای رویارویی با ناشناختهها و ناپایداریهای زندگی آماده کنند...
خلاصه کتاب:
صحبت از اجبار است؛ اجباری که ریشه در ترسهای کودکانه، یا شاید ناچاری و ناتوانی دارد. هرچه اسمش را بگذاری، نتیجهاش یکی است: یک ازدواج ناخواسته، یک خانه، و در نهایت... عشق. همانطور که سید سجاد ابطحی گفته: "عشق همهچیز را توجیه میکند." این رمان داستان دختری به نام تیناست که با ورود پسری به نام سعید، زندگیاش زیر و رو میشود. سعید او را وادار به ازدواج میکند و تینا با اکراه و نارضایتی وارد زندگی او میشود و...
خلاصه کتاب:
دختری به نام آناشید، مجبور میشود به خاطر شرایط دشوار زندگی، در خانه فردی غریبه بماند. با اینکه خانوادهای دارد، اما برای حفظ امنیت جانش چارهای جز پناه بردن به آن خانه و کار کردن در آنجا ندارد. بدهیها و فقر او را به مسیری کشانده که از مقصدش بیخبر است، اما آناشید به قدری قوی و با اراده است که برای رسیدن به خوشبختی در آیندهاش، حاضر است هر سختی را تحمل کند. مشکلات برایش معنایی ندارد، زیرا هرکدام را یکییکی پشت سر میگذارد و همیشه آماده رویارویی با چالشهای جدید است. اما آیا او میتواند معنای عشق را در این مسیر درک کند؟ آناشید، دختر آتش و خورشید، با همه سختیها، همچنان به راهش ادامه میدهد.
خلاصه کتاب:
سرگرد ماهر از سازمان نیروی انتظامی، در یک تصادف غیرعمد جان خود را از دست میدهد؛ حداقل این چیزی است که همه فکر میکنند، اما حقیقت بسیار پیچیدهتر از این است. سرگردی که دیروز مُرده اعلام شد، امروز به رئیس باندی خطرناک تبدیل شده که هدفی بزرگ و مهم را دنبال میکند، اما... سخنی از نویسنده: این رمان درباره زندگیهایی است که پر از پیچیدگی و گرههای درهمتنیده است. با صبوری پیش بروید؛ چراکه تمام گرهها تا پایان داستان، یکبهیک باز خواهند شد.
خلاصه کتاب:
روی کاشیهای سرد حمام نشستهام و سعی میکنم منظره مقابل چشمانم را درک کنم. با بغض و ترسی عمیق، دستم را در وان فرو میبرم و به خونهایی که آب را به رنگ سرخ درآوردهاند، خیره میمانم. نگاهم به بالا میرود... بدن لطیف دختری جوان را میبینم. دختری زیبا با چشمانی بسته و موهای طلایی که به خاطر غوطهوری در آب، رنگش کمی تیرهتر شده و پوست روشنش زیر نور هالوژنهای لوکس حمام، بیش از همیشه بیجان به نظر میرسد.
خلاصه کتاب:
سرگرد، در حالی که در تعقیب قاتل پدرش است، متوجه میشود که قاتل واقعی پدرش نه یک فرد، بلکه یک سازمان سری بوده که هدف آن قدرتطلبی است. دختر معصوم در واقع به نوعی کلید افشای این سازمان است، اما خودش از این موضوع بیخبر است. سرگرد تصمیم میگیرد به جای انتقام شخصی، با دختر همکاری کند تا آنها با هم این سازمان را سرنگون کنند و دنیایی عادلانهتر بسازند. سرنوشت آنها تبدیل شدن به قهرمانانی است که برای تغییر جهان میجنگند.
خلاصه کتاب:
شیوا دختری زیبا و بازیگوش است که به چشم خلافکاری جذاب به نام شهرام میآید. اما شیوا مصمم است به هیچ قیمتی با او وارد رابطه نشود. همه چیز زمانی پیچیده میشود که مادر مجرد شیوا ازدواج میکند و آنها به خانه جدید شوهر مادرش نقل مکان میکنند. شیوا در کمال ناباوری متوجه میشود که شهرام، همان خلافکار سمج، پسر شوهر مادرش است. شهرام شبها به اتاق شیوا میآید و او را در موقعیتی قرار میدهد که شیوا را مجبور میکند با شرایط سختی روبهرو شود.
خلاصه کتاب:
میران محمدی، مردی سرسخت و متعصب که دلش پر از زخمهای گذشته است، به دنبال راهی برای رسیدن به آرامش در این دنیای آشفته میگردد. سرنوشت تلخی او را به سوی انتقام از کسی که عامل پریشانیهایش بوده، سوق میدهد. پس از جستجو و تلاش بیپایان، به دختر آن شخص میرسد؛ دختری ساده و بیگناه که حالا هدف میران شده تا حساب گذشته را از او بگیرد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.