رمان دونی
دانلود رمان جدید رایگان
رمان دونی
رمان نمک‌ گیر

رمان نمک‌ گیر اثر میم بهارلویی لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها

دختری جسور از کاشان، با فوق‌لیسانس اقتصاد و ذهنی تیزتر از تیغ قالی‌بافیش. نخبه‌ای که به جای صندلی‌های شیشه‌های شرکت‌های بزرگ، فرش‌های پدری را با دست خودش باز می‌کند، انتخاب کرده است. واسطه‌ها رو حذف می‌کنه و مستقیم قالی‌ها رو می‌فروشه به عزت‌الله خان جهانگیری در تهران. اما بعد از سه ماه، عزت الله خان می‌میره… و پسرش، روزبه، همه چی رو انکار می‌کنه. رویارویی با روزبهپرستو بی‌مدرک، بی‌سند، اما با زبانی تیز و ایمانی محکم می‌جنگه. حالا این جنگ، فقط برای پول نیست… برای اثبات خودش. رویارویی با روزبه، آغاز یک نبرد بیامان بین گذشته، قدرت، و راستی‌ست.

خلاصه‌ رمان نمک‌ گیر

شما خوب نگاهش کنید حاجی… گفتید شما مشکلی با حاجی ندارید که؟! این لچکها رو نگاه کنید حاجی، بافتشو نگاه کنید، مدل ارکیده مون حرف نداره، قراره به ارکیده ف یروزه ای هم بزنیم، الان دارش رو زدیم. “حاجی” دستش را کنار بناگوش گذاشت و کمی گردن تا ز یر گوشش را متفکر مالید. برگشت و از همان جا نگاهی به عزت اله خان انداخت و باز برگشت و چشم روی گل و بته ی فرش چرخاند. زیر لبى جوری که فقط خود دختر جوان بشنود، آرام گفت: کار من این نیست دختر، حجره مال عزت اله خان ایناست، من خریدار نیستم، از من میشنوی برو اونو راضی کن!

دختر هم آرام پرسید: – راضی میشه دیگه؟ – انشالاه، سعیتو بکن. دختر برگشت سمت میز عزت اله خان. هنوز قدم اولش به دوم نرسیده بود که باز هم گوشی او زنگ خورد. حرص آلود، نیم چرخی زد مبادا عزت اله خان و آقای ناظمی، حرصش را از صورتش بخوانند. لپ ها را پر باد کرد و زیر لب گفت “لعنت بر خروس بی محل!” عزت اله خان پشت گوشی گفت: جانم بابا؟!.. خب؟!… شیری که خوردی حلالت!… باشه به حاج خانوم میگم که تا فرداشب می آی… دختر خوشحال و خندان پیش رفت: خب خدا رو شکر که معامله آقازاده هم جوش خورد؟  و بلندتر، جوری که “آقازاده” هم از آن طرف خط بتواند بشنود

داد زد:_ آقا روزبه، پدر کار دارند، به مشتری خوب به پستش خورده، مشتریه بره ضرر می کنن… عزت اله خان چشمی برای او گرد کرد و با گفتن “بابا فرداشب منتظرتیم!” تلفن را قطع کرد و گفت: دخترجون، حرف حسابت چیه؟! دو ساعته مخ ما رو خوردی! نیش دختر تا بناگوش باز شد و گفت: – به جان آقا روزبه، دیشب خواب دیدم توی این حجره، یه انگشتر عقیق دارم. عقیق خیر و برکته، من میدونم داد و ستد ما پر از خیر و برکته! خدا رو چه دیدین، شاید این تازه اول کار ما باشه… جان روزبه جان از خودم در نمی آرم ها، خواب دیدم… تا این فرشو از ما نخرین محاله از ا ین جا بریم!…

من دلالو حذف کردم و اومدم مستقیم با خودتون طرف بشم، این جوری هم به نفع ماست هم شما؟ – دخترعمه، بهشون اعتماد داشتی؟! خیلی مفت بهشون فروختی، اونم بدون چک و… دختر پرید توی حرفش، رسید را نشان داد و گفت: – ازش رسید گرفتم، ای بابا، باید به کاسب جماعت اعتماد کرد. کاسب چهل پنجاه ساله که نمی آد سر منو کلاه بذاره! – کلاه؟! چی بگم دخترعمه! فرش نه متری رو به قیمت شش متری آزمون خریدن و… دختر کلافه از دست موهایش که از زیر گیره بیرون آمده بودند، گفت: کار کرد اولشه ممدجواد! باید یه جایی پیدا کنیم تا بتونیم روی فروش فرش هامون حساب باز کنیم.

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
دختری جسور از کاشان، با فوق‌لیسانس اقتصاد و ذهنی تیزتر از تیغ قالی‌بافیش. نخبه‌ای که به جای صندلی‌های شیشه‌های شرکت‌های بزرگ، فرش‌های پدری را با دست خودش باز می‌کند، انتخاب کرده است. واسطه‌ها رو حذف می‌کنه و مستقیم قالی‌ها رو می‌فروشه به عزت‌الله خان جهانگیری در تهران. اما بعد از سه ماه، عزت الله خان می‌میره... و پسرش، روزبه، همه چی رو انکار می‌کنه. رویارویی با روزبهپرستو بی‌مدرک، بی‌سند، اما با زبانی تیز و ایمانی محکم می‌جنگه. حالا این جنگ، فقط برای پول نیست... برای اثبات خودش. رویارویی با روزبه، آغاز یک نبرد بیامان بین گذشته، قدرت، و راستی‌ست.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    نمک‌ گیر
  • ژانر
    عاشقانه، طنز
  • نویسنده
    میم بهارلویی
  • صفحات
    977
لینک های دانلود
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • admin
  • 1,348 بازدید
  • برچسب ها:
موضوعات
ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
تبلیغات متنی
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.