خلاصه کتاب:
سلاله، دختری قوی و خود ساخته که به خاطر اتفاقات تلخی که تو خانوادش افتاد، تهران رو ترک کرد و همراه دوستش رفت شیراز... فال حافظ و فالوده و عطر بارون روی برگ درخت های خیابونهای شیراز حسابی چسبید بهش و یادش رفت زخمهای دلش رو... قسم خورده بود برنگرده به تهرانی که براش فقط درد بوده و تنهایی، اما چرخ روزگار به ساز دل ادم ها نمیچرخه... بعد از سال ها، برخلاف خواستهی دلش مجبور میشه برگرده تهرانو به خاطر وضعیت خانوادش میره دنبال کار و تو این مسیر با مردی آشنا میشه که...
خلاصه کتاب:
رمان راجع به سروان مازیار آرامش و دختری به نام سونیاست. سونیا دختری که بخاطر شیطنتهاش چند بار به دردسر میفته و تو جاهای مختلف دستگیر میشه، هربار هم مأمور رسیدگی به پروندهش مازیاره. از اونجایی که سونیا خانوادهای نداره، آخرین بار که دستگیر میشه، مازیار برای آزادیش شرط میذاره و اون شرط چیزی نیست جز ...
خلاصه کتاب:
پاهایم را زیر صندلی بههم پیچاندم و کف دستم را با حرص به مانتوام کشیدم. عرق لعنتی! نباید هول میکردم، نباید خراب میکردم، من به این کار نیاز داشتم! شش سال درس نخوانده بودم که بنشینم توی خانه و بچه نگه دارم! باید به همه ثابت میکردم آدم درجا زدن نیستم. به حسام فکر کردم و لبخند کل صورتم را پوشاند. به او فکر کردم، وقتی که صبح داشت بدرقهام میکرد ...
خلاصه کتاب:
بهار یه زمانی گل سر سبد دانشکده اشون بوده کسی که کلی هواخواه داشته اما میون این همه هواخواه چشم بهار به دنبال گل پسر دانشکدهشونه عرفان مستوفی رادمرد و چشم و چراغ دانشکده بهار و عرفان تو یه روز خیلی قشنگ با هم ازدواج میکنن اما بهار تازه اونجاست که میفهمه زندگی به قشنگی داستان شاه پریون نیست سختی داره و محنت دقیقا تو همین روزهاست که بهار جا میزنه و عرفان میمونه و زخم هایی که از بهار و نااهلیش خورده حالا سالها از اون روزهای رنگین و در عین حال پر درد گذشته بهار بدجوری پشیمونه و دلش میخواد که دوباره با عرفان باشه و ...
خلاصه کتاب:
همه افرادی که با او نسبت خونی نزدیک داشتند جمع شده بودند خانه شان. صدای همهمه و حرف هایشان تا اتاق خواب هم شنیده میشد. دوست داشت میرفت بیرون و تک تک شان را از خانه بیرون میکرد، اما میدانست با حضور پدری که حرف مردم برایش از هر چیزی مهم تر بود چنین اتفاقی غیر ممکن بود. مادرش طبق معمول همیشه اول در را باز کرد سرش را داخل آورد و در نهایت پرسید: اجازه هست بیام تو؟ خنده اش گرفت. سر تکان داد: شما که تا اینجاش رو اومدی بقیه اش رو هم بیا دیگه. نگران دستهایش را به هم قلاب کرد ...
خلاصه کتاب:
رمان زندگی خصوصی داستان زندگی مردی را روایت میکند که با همهی فراز و نشیب ها مرد خانواده است، پدر خانواده است. هر چند او بعضی وقت ها درگیر زندگی خصوصی خودش میشود…
خلاصه کتاب:
گلنار دختر یتیمیه که تا به حال زیر چتر حمایت قیم قانونیش بوده. تصمیم میگیره از حمایت اون خارج بشه و روی پای خودش بایسته. یه تصمیم به ظاهر آسون که دردسر بزرگی درست میکنه و هلش میده به گذشته و آیندهش رو هم تحت الشعاع قرار میده. تاراز اونقدر به خودش اعتماد داره که حرف هیچ کس رو قبول نداره، حتی عموی پیری که دائم بهش میگه با هر دستی بدی، با همون دست پس میگیری و نباید تقدیر و بازی هاش رو نادیده گرفت. ناراز زمانی که با گلنار روبرو میشه، تازه معنی حرف عمو و قدرت سرنوشت رو میفهمه ...
خلاصه کتاب:
مستوره دختر شدیدا درونگرایی که با سختی های زیادی دست به گریبان است،با میعاد رودرو قرار می گیرد، پسری که رک و شوخ بودنش مستوره را به چالش میکشد. داستانی از شهر گنبدهای فیروزه ای اصفهان، دختر و پسری معمولی با قصه ای ساده ولی پرچالش ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.