خلاصه کتاب:
اسمش دریاست... مثل اسمش پاک و زلال و عاشق... ولی عاشق یه آدم اشتباه... یه عشق اشتباه زندگیشو تباه میکنه. با دسیسهی مادرشوهرش از هم جدا میشن و کارش به روانشناس و دکتر میافته... ولی کوروش حامیش میشه، پسرعمویی که از بچگی عاشقش بوده و حالا با جدا شدن دریا از البرز، فرصت پیدا میکنه مرحم بذاره روی زخمهای دریا... آروم میکنه دریای طوفانی رو با معجزهی یه عشق ناب ...
خلاصه کتاب:
همه اون بیرون عاشق و شیفتهی پسری مثل من هستند. خوش تیپ، خوش هیکل، وضع مالی خوب، عضلات کات شده و اندام ورزیده. میبینی؟ همهی آپشنهایی که میتونه یه دخترو عاشق یه پسر کنه در من وجود داره! ولی کی میتونه شبهای تاریک و سیاه و با من تاب بیاره؟ کدوم دختری زیر پنجههای قوی و گزنده مردی که یه گرگ سفید تو وجودش زندگی میکنه طاقت میاره؟ ولی همین گرگ سفید اگه عاشق بشه، آرومترین موجود روی زمین میشه برای معشوقش... اون راز منو فهمید... حالا دیگه مجبوره رازدار باشه... این رازِ ماهه! رازِ مهتا! من اِریک هستم! نیمی گرگ... نیمی انسان...
خلاصه کتاب:
صدرا مَلِک پسر خلف و سر به راه حاج رضا ملک صاحب بزرگترین جواهرفروشی شهر عاشق و دلباختهی شیدا میشه... زنی فوقالعاده زیبا که قبلا ازدواج کرده و یه دختر کوچولو به اسم هستی هم داره!!شیدای ساده و سر به هوا تمام خط قرمزهای صدرا رو زیر پا میذاره و دل و دینش رو بدجور میبره...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.