دانلود رمان آغوش خالی از زهرا قلنده کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۳۶۳۳
خلاصه رمان:
“مینو” با سر و صداهایی که یهو اومد برگشتم عقب. خودش بود… بالاخره افتخار داد و اومد بیرون. دخترایی که تا الان برای دیدنش صبر کرده بودن هجوم بردن سمت ماشینش و اخمام رفت تو هم! احمقانه بود… پوزخندی به خودم زدم… من خودمم واسه همین اینجام دیگه! عکس و امضا گرفتن از اقای شمس. بعده نیم ساعت بلاخره یکم دور ماشینش خلوت شد و اروم رفتم سمتش …
قسمتی از داستان آغوش خالی :
طبق معمول همه رو برای تارا و حانیه تعریف کردم و اونا مثل من حسابی تعجب کرده بودن و باورشون نمیشد البرزی که اونقد مغرور و خشکه حالا اینقد زود داره اسیر میشه. مثل همیشه تا صبح چت کردیم و یه خورده هم درباره سپهر حرف زدن که قرار شد فردا قبل از قرارم با البرز برم کافه و
ببینمشون. انگار دربارهی سپهر چاره ای جز اشتی نداشتم. ولی خیلی باید احتیاط میکردم اگه البرز چیزی میفهمید باید برای همیشه قیدشو میزدم. فردای اون شب دوباره تایم ناهارش بهم زنگ زد و باهم حرف زدیم. مامان یکم مشکوک شده بود اما چیزی نمیگفت. بعد ناهار یکم رو نقاشیم کار
کردم و لباس پوشیدم رفتم سمت کافه. مامان کلی شرط و شروط گذاشت که شب دیر نکنم و منم با قسم و آیه زدم بیرون. وارد کافه شدم که سپهر اومد سمتم. بچه ها از دور برام دست تکون دادن که سپهر رسید بهم: مینو… باورم نمیشه اومدی. با اخم نگاهش کردم: چرا اینقد زنگ میزنی؟
نمیگی لو میرم؟ عصبی شد: پس تمام دیروز رو پیش اون مرتیکه بودی. _سپهر چرت پرت نگو من این نقشه رو تا تهش میرم بفهم. پوزخندی زد: انگار ازش بدت نیومده؟ نه؟ دیگه نفهمیدم دارم چیکار میکنم… دستمو بالا بردم و محکم زدم تو گوشش… همه برگشتن سمت ما! خودمم تو شوک بودم …