خلاصه کتاب:
عاشک... تقابل دو دین، دو فرهنگ، دو کشور، دو عرف، دو تفاوت، دو شخصیت و دو تا از خیلی چیزها که قراره منجر به... عاشک، فارسی شدهی کلمهی ترکی استانبولی aşk و به معنای عشق هست... در واقع میتونیم اسم رمان رو عشق هم بخونیم ...
خلاصه کتاب:
داستان زندگی امیر و رخساره که با وجود اختلاف و دشمنی قدیمی خانواده هایشان به قصد ازدواج و شروع زندگی مشترک باهم فرار میکنند، از طرفی الا خواهر امیر و کاوه برادر ناتنی رخساره برای پیدا کردن سرنخی از آنها به هر دری میزنند، ولی هیچ ردی از آنها پیدا نمیکنند، در این میان یادداشت ها و پیام های مشکوکی از طرف امیر برای الا فرستاده میشود که همگی به بن بست ختم میشود و در انتها به نظر میآید که …
خلاصه کتاب:
دوستم به من خیانت کرد، اونم نه فقط با یک دختر، با ده ها دختر، اون هم تو خونه من… من با گرفتن پول هاش ازش انتقام گرفتم و فرار کردم.. ولی نمیدونستم که اون و پدرش بزرگ ترین خلافکارهای انگلیس هستن. اون منو پیدا کرد ولی منو نکشت، بلکه بهم دست درازی کرد… نه فقط اون، بلکه پدرش هر روز به سراغم میومد و از راه هایی بهم دست درازی میکرد که…. به عنوان مجازات کاری کردم پدرش به زندان بیفته… حالا اون اومده و تنها هدفش اینه که منو….
خلاصه کتاب:
نیکی توی هفت سالگی مادرش رو از دست میده و بعد از اون همه ی زندگیش رو توی دنیای محدود و تنهای پدرش میگذرونه، پدری که به خاطر ازدواج پنهانی با مادرش از خانواده اش طرد شده. بعد از مرگ پدر و با وصیتش نیکی پا توی دنیای بزرگتری میذاره... توی یه خانواده ی با اصالت و سنتی که بهشون دید بدی داره و در حالیکه با دیدن نامزد سابق پدرش توی خونهی پدر بزرگش بیشتر از قبل ازشون ناامید شده باید محدودیت هایی که از طرف پدربزرگش بهش تحمیل میشه رو هم بپذیره...
خلاصه کتاب:
بین خونه من توی بوستون و بهترین دوستم تو لاس وگاس دقیقاً 2716 مایل فاصلهست. وقتی باهام تماس میگیره تا بهم بگه در شرف ازدواجه و پنج روز دیگه توی جشنش بهم نیاز داره، چطور میتونم رد کنم؟
فقط یه مشکلی هست. این طوفانهای زمستونی همه پروازها رو لغو کرده.
از شانس خوبم، تنها کسی نیستم که از رسیدن به اون عروسی ناامیده. پدر کرستن، که من هیچوقت ندیدمش، بیرون آپارتمانم منتظره، و میخواد باهام کل کشور رو رانندگی کنه تا هیچکدوممون عروسی رو از دست ندیم.
تو شیکاگو، من رو وادار میکنه که تک تک انتخابهای زندگیام رو زیر سوال ببرم.
و بالاخره توی دنوره که ما تمام قوانین ممنوعه بینمون رو میشکنیم...
خلاصه کتاب:
اریکا با توقعاتی بزرگ می شود که هرگز نمی تواند آنرا برآورده کند. به نظر پدرش زیاد باهوش نیست و به نظر مادرش رقاص خوبی هم نیست. در دانشکده هم دور خودش یک پیله درست می کند-شبها می رقصد و از افراد دوری می کند. تنها کسی که نمی تواند از او فرار کند یک بوکسور محلی به اسم تنک است. تنک می خواهد به اریکا نشان بدهد که هر چیزی را که بخواهد می تواند به دست بیاورد فقط اگر به خودش ایمان داشته باشد.
خلاصه کتاب:
نگارین جوان شیر، دختر تنها و مستقلی است که بار زندگی دونفره با خواهرش را به دوش میکشد، در یک پرنده فروشی کار میکند و با درآمد ناچیزش زندگی اش را میگذراند، در این بین خاندان بزرگ و متمولی با آمدن فرزند ارشدش به وطن دچار یک چالش بزرگ می شود... مهندس آزاد زرنگار به محض اینکه بازگشت رقیبش را نزدیک میبیند، مهره هایش را آماده مبارزه میکند و تمام تلاشش برای کیش و مات کردن شاه را به کار میگیرد. بستگی دارد از چه زاویه ای، به مهره های چیده شده در صفحهی شطرنج نگاه کرد!
خلاصه کتاب:
مدارا داستان زندگی دختری به اسم «بهار» است که با طلاق، پدیده رایج جوامع مدرن و کلان شهرهای ایران و جهان، زندگیاش دستخوش تلاطم و رویدادهای غافلگیر کنندهای میشود که او با صبوری و روشی هنرمندانه از آن عبور میکند و تجربهای را از سر میگذراند که از منظر جامعه شناختی میتواند چراغی در مسیر زندگی روشن کند.
خلاصه کتاب:
دختری به اسم نازیلا، دختری آرام، ساده و مهربان درگیر یک عشق یک طرفه و سامیار پسری از جنس غرور و بدبینی، پر از زخم و کینه سامیار برای رسیدن به اهدافش مجبور به اطاعت از پدرش و قبول کردن شرط ازدواج از طرف وی میشود و بر اثر اتفاقی با خانوادهی نازیلا رو به رو میشوند این آشنایی باعث انجام آن شرط میشود. نازیلا حس میکند به این عشق رسیده در صورتی که خبر از اهداف شوم عشقش ندارد... رویای بودن و داشتن سامیار تبدیل به کابوس وحشتناک می.شود ولی همه چیز به همین سادگی که سامیار فکر میکند نیست چون در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد!
خلاصه کتاب:
مهتاب خبرنگار است ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده، به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار شوهر معتادش قرار دارد با سماجت سیاوش آریا زند وکیل زبده ولی مخالف با زنان را وادار میکند از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار میشود. همراه با خانم یوسفی مادر سیاوش برای کار به بم بروند ولی با وقوع زلزله بم زینب و مادر میمیرند و نوزاد باقی مانده را مهتاب و سیاوش با کمک هم نگهداری میکنند و …
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.