خلاصه کتاب:
در رمان قصر آبی والنسی یک دختر بیست و نه سالهی مجرد است که هیچ عشقی را در زندگیاش نداشته و همه او را به چشم یک پیر دختر نگاه میکنند. یک روز به خاطر حملههای قلبی مکررش به دکتر مراجعه کرده و متوجه میشود که مبتلا به یک بیماری قلبی خطرناک است و بیشتر از یک سال زنده نخواهد ماند و از آنجا که هرگز معنای واقعی زندگی را نفهمیده و هیچ لذتی را در زندگیاش تجربه نکرده، تصمیم میگیرد که به زندگی بیروح و کسل کنندهای که همیشه به او تحمیل شده خاتمه دهد ...
خلاصه کتاب:
آندریا دختری دورگه به همراه دوست پسرش به جنگل میروند. در آنجا گم میشود و پاهایش به یک تله گیر میکند و کارن که دکتر است از تله نجاتش میدهد. این آخرین دیدارشان نیست؛ بعدها آندریا که پرستار است به بخش همان آقای دکتر منتقل میشود.
خلاصه کتاب:
داستان در مورد دختری به نام آناهید، دختر زیبا و آرامی است که برای نجات پدرش از دست طلبکار ها مجبور به ازدواج با مردی میشود که آوازه ی غرور و تکبرش را همه جا شنیده است و هیچ چیز از او نمیداند ... آناهید عشق چند ساله اش را زیر پا میگذارد و وارد زندگی مشترک با مردی میشود که در تمام گذشته او حضور داشته اما او نمیدانسته است ...
خلاصه کتاب:
روسلا دختر خاص وقدرتمندیه که تو قبیله ای مرد سالار به دنیا اومده و راز های زیادی داره، بعد ازدواج مخفیانه اش با خوناشام دورگهای شبا، مورد تعرض جادوگری مرموز نقابداری قرار میگیره که با یک کلمه بی هوشش میکنه و مدعی جفت حقیقشه و هروقت قدرتمند بشه میاد سراغش. اول فکر میکنه خواب دیده تا اینکه تو واقعیت اون مرد میاد سراغش اسیرش میکنه و تو تخت سنگ قربانگاه بهش ...
خلاصه کتاب:
نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه، از طریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیر اجرایی، هتل دستشه تا زمانی که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده، از فرداش نیاز میمونه یه هتل و یه تِی کشِ بی اعصاب مریض که نیاز باهاش کل میندازه و لجشو در میاره تو همین کل کلا و شیطنتا نیاز یه خالی میبنده که نامزد پسر صاحب هتله ...
خلاصه کتاب:
داستان ما راجع به یه دختره. دختری بنام آرام. دختر نوزده ساله تنها. دختری که پدرش روش شرط بندی میکنه. توسط پدرش به یه غریبه فروخته میشه. مادرش رو از دست داده و تنها خواهرش با همسرش از ایران رفته. دختر داستان ما شاید بیپناه و تنها باشه ولی زرنگتر از اون چیزیه که بذاره پدرش زندگیشو تباه کنه. پس دو راه بیشتر نداره. یکی اینکه به دست یه غریبه نامرد بیافته. یااینکه از زندگیش فرار کنه و پناه ببره به یه غریبه آشنا!!! کدوم راه رو انتخاب میکنه؟
خلاصه کتاب:
کتاب استخوان های دوست داشتنی یکی از کتاب های خاص حوزه ادبیات می باشد و در سال های اخیر کتاب خوانان بسیاری را مجذوب خود کرده است. وجه تمایز اصلی آن، قهرمان داستان است که یک شخص مرده است! یکی از دلایل موفقیت این کتاب را می توان در لحن آن پیدا کرد. قهرمان داستان یک دختر ۱۴ ساله است که به قتل می رسد. او در بهشت خود نظاره گر برخورد خانواده و دوستان خود با این موضوع است.
خلاصه کتاب:
دوشیزه اِما وودهاوس دختری زیبا، باهوش و پولدار ۲۱ دارد. او در خانه برزگ اربابی در هارتفیلد، در نزدیکی روستای بزرگ هایبری با پدر پیر و خود بیمار انگارش زندگی میکند. آقای نایتلی که برادر بزرگ جان نایتلی شوهر خواهر بزرگتر اما، جین است در همسایگی آنان خانه اربابی بزرگی در نزدیکی نیایش کده دان ول دارد. ازدواج خانم تیلور، دایه اما با آقای وستون ارباب پولدار و زن مرده این فکر را به سر دوشیزه اما میاندازد که گویا در پیشبینی این پیوند نقشی داشته و به راستی با هوش سرشارش الهام بخش و نوید دهنده در پیوند دل ها و ازدواج هاست...
خلاصه کتاب:
قلبش فرو ریخت. مگر میتوانست تن بدهد به همچین خواسته ای؟ گیج بود و نمیدانست این همه مسئولیت را میتواند با شانه های نحیفش تحمل کند؟ همه چی از همین مسئولیت شروع شد. صدای محکمش مدام برایش تداعی میشد. گفته بود گاهی مجبور است کسی باشد حتی اگر نخواهد حتی به زور. بیشتر از قبل در خود فرو رفت. میدانست نمیتواند، از همین اول جا زده بود ...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.