دانلود رمان دلکش از شادی موسوی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۶۸۰
خلاصه رمان:
عاشقش بودم! قرار بود عشقم باشه. فکر میکردم اونم منو میخواد… اینطوری نبود! با هدف به من نزدیک شده بود…! تموم سرمایه مو دزدید و وقتی به خودم اومدم که بهم خبر دادن با یه مرد دیگه داره فرار می کنه! نمی ذاشتم بره… لب مرز که سهله… اگه لازم بود تا خود آسمون هفتم دنبالش میرفتم! حالا تو چنگمه… باید تاوان خیانتش رو پس بده! باید خودش شعله های عشقی رو که تو تنم انداخته خاموش کنه! خودش باید جنون و عشقمو در من نابود کنه! خودش باید خلاصم کنه! اون یه قاتلِ… یه جانی… اون لعنتی دلمو کشته!
قسمتی از داستان دلکش :
تنها فکر کردن به او خونش را به جوش میآورد. بطری را محکم روی کابینت میکوبد دست مشت میکند و به زمین و زمان لعنت میفرستد. چرا تمام نمیشد؟ چرا هنوز با فکرش تا این اندازه پر از خشم میشد؟ حسرت؟ به چه کارش میآید؟ لعنت! چرا تمام مردانه هایش به
لرز میافتادند؟ او یک بی شرف حیوان بود که با نقشه به او نزدیک شده بود. حالا هم شرش را از زندگی اش کم کرده بود. باید هرچه مربوط به او بود را فراموش کند! لباس هایش را با غیظ میپوشد. از خودش متنفر بود. که هنوز بعد از کاری که با او کرده بود نمیتوانست
او را از سیستمش بیرون کند! باید تا میخورد او را میزد! از کی تا حالا او دست روی زن بلند می کرد؟ چه بر سر عماد، شیر پسر على، یل محل آورده بودند؟ مگر نه که یک محله و بازارچه روی مردانگی او حساب می کردند؟ شاید باید خود را له و لورده میکرد! مقصر او
بود، چطور خامی کرده بود؟ تا این اندازه دل داده بود؟ به کسی که نه میدانست از کجا آمده و چطور آدمی است و نه اصلا چیزی از او میداند. غیر از اسمش اسم خوش آهنگ لعنتی اش! وصال! وصالش را به خودش قول داده بود. هر شب در رویاهایش صدایش میزد …