خلاصه کتاب:
«سیگار شکلاتی» روایتگر مردیست شکسته و تنها؛ مردی که از زندگی زخمی عمیق بر جان دارد. او از همه بریده، اما هنوز دست به دنیا دراز کرده، شاید برای نجات خودش، شاید برای نجات دیگرانی که در مسیر سقوطاند. با جان و تنش، با هر قطره ی خون و هر سلول وجودش، میخواهد ریسمانی باشد برای آنان که در تاریکیِ تنهایی و گمگشتگی گیر کردهاند—even اگر این تلاش، به بهای فروپاشی خودش تمام شود. این رمان، قصهی مردیست که انتخاب میکند بسوزد تا برای دیگران چراغی باشد.
خلاصه کتاب:
آرام بود، درست مثل نسیمی ملایم… اما وقتی طوفان شد، آرامش آراز برای همیشه از بین رفت. مردی پولدار که بعد از فرار نامزدش در روز عروسی، زخم انتقام بر دلش نشست و برای تسکین آن، به نزدیکترین دوست نامزدش رفت. ساقی. چون باور داشت که ساقی از همه چیز خبر داشت. ساقی، دختری که سالها عاشق آراز بود، حالا قربانی خشم او شده بود. انتقامی که آراز از او گرفت، حیثیتش را نابود کرد و باید کرد تا کلفت خانهای مردی شود که روزی دلش برایش میتپید. اما این پایان قصه نیست… حالا نوبت ساقی است تا انتقام خود را بگیر. دختری که با وجود مذهبی بودن، با زیرکی و ناز، قلب آراز را به اسارت میکشد… و بازی تازهای آغاز میشود.
خلاصه کتاب:
عمران، بوکسور کلهخراب و عصبی، که وجودش از کینه و خشم است، برای انتقام از دست به شنیع میزند. او با بیرحمی، خواهر بهزاد، بهار را طعمههای نقشههای سیاهش میکند. پسری متعصب و سرکش که در برابر هیچ قانون و عرفی سر فرود نمیآورد. وقتی بهار که نشان پسرعمویش بود، دستدرازی عمران میشود، چارهای جز ازدواج با او نمییابد. ازدواجی اجباری که نه تنها کینهای عمران را فرو نمیکند، بلکه شعلههای انتقام او را شعلهورتر میکند.
خلاصه کتاب:
بهزاد، دانشجوی سال سوم ادبیات، در یکی از کلاسهای عمومی دانشگاه با فرنوش آشنا شد. دختری آرام با نگاهی عمیق که به دلش می نشیند. هرچه بیشتر با او حرف میزد، بیشتر درگیرش میشد. اما درست وقتی تصمیم گرفتم احساسش را به زبان بیاورد، فهمیدم که پسرخالهی فرنوش خواستگار جدی اوست. دلش شکست، اما عقب نکشید. حالا بین حفظ حرمت خانواده، و باید جنگیدن برای تصمیم عشقش میگرفت...
خلاصه کتاب:
در عمارت باشکوه خاندان محتشم، نسلهای مختلف زیر یک سقف زندگی میکردند. گندم، دختر نوجوان خانواده، همیشه خود را عضوی جدانشدنی از این جمع پرشور میدانست. اما روزی بر حسب اتفاق، از حقیقتی باخبر شد: او فرزند واقعی خانواده نبود، بلکه سالها پیش بهعنوان نوزادی سر راهی، به خانه آورده شده بود. این کشف، آرامش روحی گندم را به هم ریخت. او در جستجوی پیدا کردن هویت واقعیاش، برای اینکه دچار بحران شود، و این بحران، از رازهای پنهان خاندان را یکییکی برملا کرد...
خلاصه کتاب:
رمان کلیدرکه نام کوه واثر برجسته محمود دولتآبادی، نویسنده نامدار معاصر، در قالب ده جلد و در حدود سه هزار صفحه به چاپ رسیده است. این رمان روایتگر زندگی خانوادهای به نام کلمیشی است که به سبزوار خراسان کوچانده شده است. داستان در سال های پرآشوب پس از جنگ جهانی دوم، یعنی بین سال های 1325 تا 1327، رخ می دهد و از واقعیت های تاریخی الهام گرفته شده است. کلیدر که نام کوه و روستایی در شمال شرقی ایران است، با نگاهی ژرف به سرنوشت تلخ رعایا و عشایر کوچنشین ایرانی در دورهای که خشونت سیاسی بر جامعه سایه افکنده بود، تصویری زنده و تراژدیک از رنج و مقاومت ارائه میدهد. این اثر، نقطه اوج کارنامه ادبی دولتآبادی میشود.
خلاصه کتاب:
نبات ملکزاده، دختر ۲۰ سالهای که در دل روستایی قدیمی بزرگ شده، یکی از معدود کسانی است که برای ساختن آیندهاش راهی شهر شده است. و اما خاقان، پسر بزرگ مرحوم جهانگیر ایزدی… مردی که جذابیت سرد و مغرورش، هیبتی ترسناک به او داده است! پس از مرگ تراژیک برادر و همسر برادرش، خاقان قاتل را به زندان میاندازند و فرزند پنجماهه ای آنها را به سر پرستی میگیرند. اما در این میان، نبات برای نجات تنها برادرش باید به پذیرش سرنوشتی غیرمنتظره میشود…
خلاصه کتاب:
رمان «روژیار» روایتگر زندگی دختری به نام دلا است؛ دختری که ده سال از زندگیاش را در تنهایی گذرانده و خانوادهاش به او پشت کردهاند. اکنون مردی وارد زندگیاش میشود که خود از عمق همان گذشتهای میآید، اما هیچکدام از آنها از این حقیقت خبر ندارند... رمان «روژیار» شامل صحنههایی است که ممکن است برای همهی سنین مناسب نباشد.
خلاصه کتاب:
پول برای من همهچیز نیست. من این کار را برای خودم انجام میدهم، برای هیجان، برای رهایی از روزمرگیهای خستهکننده. این کار برای من یک هدف است، یک رسالت انسانی. انجامش میدهم تا چهرهای واقعی آدمهایی مثل تو را پشت اسم و رانت هر کاری میکنند و از فرار میکنند، میکنند. این کار برایم یک مصرف شده، تنها چیزی که آرامم میکند، چهرهای فاصد امثال شماست. برای همین از هیچچیز نمیترسم، حتی اگر بهایش جانم باشد و در نهایت توسط یکی مثل تو از بین بروم باشد.
خلاصه کتاب:
آهار دختری است که سرنوشت، بیرحمانه در بیستسالگی او را بیوه میکند. برای فرار از ازدواجی ناخواسته با مردی که هم سن پدرش است، چارهای جز پناه بردن به اتاق اردوان پاشا نسب، برادر شوهر سابقش، ندارد. مردی که برخلاف ظاهر سرد و مغرورش، عشق را دوباره در دل آهار زنده میکند. اردوان، جوانی سرکش و بیباک، پس از دو سال دوری، به ایران و خانهاش بازمیگردد؛ بازگشتی که او را در برابر عشقی ممنوعه قرار میدهد—بیوهی برادرش، زنی که برای فراموش کردنش از ایران گریخته بود. اما سرنوشت، بازی تازهای را آغاز کرده است. آهار برای رهایی از سرنوشتی که دیگران برایش رقم زدهاند، به اردوان پناه میآورد و این نزدیکی، زخمهای کهنه را دوباره باز میکند...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.