خلاصه کتاب:
روژین، دختری که از دل سختیها و بیپناهیها در ایران برخاسته و با تلاش فراوان در دنیای طراحی لباس برای خود جایگاهی ساخته، ناگهان زیر بار فشارهای زندگی احساس خستگی میکند. او تصمیم میگیرد برای مدتی به ترکیه برود و در کنار مادرش، نفسی تازه کند. در این سفر ناآشنا، سرنوشت پای او را به گروهی از مدلها باز میکند که برای رسیدن به موفقیت راهی ترکیه شدهاند. آشنایی گذرا با مسئول این گروه، آغاز مسیری تازه در زندگی روژین میشود... مسیری که خودش هم فکرش را نمیکرد.
خلاصه کتاب:
سالها پیش، پیش از آنچه به این جهان بگشایم، قصههای آغاز شد... قصههایی که شعلههایش تا امروز در دل ما زبان کشیده شده است. چه کسی باور میکند آتشی که در گذشته افروخته شد، در دل ما شعلهورتر شود؟ اما این عشق، وارث زهر کهنهایست... ما باید به گناهی را بدهیم که هرگز مرتکبش نشدیم. من لطیفم، از جنس بلور... مرا نشکن. تو ستون استواری من باش، تکیهگاه لحظههای بیپناهیام. نگذار این نفرین، روحمان را در خود حل کند. دستت را به من بده، این چرخه تلخ را با عشقمان تمام کنیم. تو نیمه منی، سایه منی، آشنای پیش از آشنایی. با من بمان... این تقاص، سهم ما نیست.
خلاصه کتاب:
ترسا دختریه باهوش و پرامید، که بعد از دو سال پشت کنکور موندن، حالا منتظر نتیجهایه که میتونه سرنوشتش رو عوض کنه. مادرش سالها پیش از دنیا رفته و حالا با پدر سختگیر و عزیزجونِ مهربونش زندگی میکنه. خواهر بزرگش، آتوسا، بعد از رفتن به خارج و تجربهی ناموفقی که اونجا داشت، باعث شده پدر ترسا به هیچ قیمتی راضی به رفتن دوبارهی یکی از بچههاش نشه. اما ترسا رویای رفتن به کانادا رو تو دلش زنده نگه داشته. با کمک دوستاش، نقشهای میکشن تا پدرش رو راضی کنن. در جریان این نقشه، اتفاقات غیرمنتظرهای رخ میده. فردی جدید وارد زندگی ترسا میشه؛ کسی که همهچی رو تغییر میده—از نگاهش به آینده، تا راهی که انتخاب میکنه.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.