خلاصه کتاب:
آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه اسم کُردیه به معنای آتش، در ظاهر آهنگری میکنه ولی کسی از شغل اصلیش خبر نداره.. حالا پروا خبرنگارِ سرتقیه که به تازگی همسایه آهیر شده و توی هر سوراخی سرک میکشه.. پروا از قضا دل آهیر رو برده ولی به آهیر شک داره و ...
خلاصه کتاب:
چه دنیایی شده؟! دنیای که هیچ رحمی در آن نیست. نه پدر به فرزند نه مادر به فرزند و نه فرزند به هر دو... دنیایی پر از پستی، دنیایی پر از کثافت، به کجا داریم کشیده میشویم، این دلهای بی رحم به کجا میرود؟!؟
خلاصه کتاب:
روی صندلی های فلزی سرد فرودگاه نشسته بود نمیدانست کجا برود. چمدان کوچک همراه کوله پشتیش را از روی زمین برداشت و آهسته و با قدم های سنگین که به خوبی حسشان میکرد از فرودگاه بیرون رفت. حتی پول ایرانی هم نداشت که بخواهد با تاکسی ویژه فرودگاه جایی برود. برای همین به راننده هایی که منتظر بودن آن دختر برود سوار تاکسی آنها شود بی محلی کرد و قدم زنان رفت میدانست راه آنجا برای پیاده روی خوب نیست اما با پولش کجا میتوانست برود؟ اصلا سوار ماشین هم میشد کجا میخواست برود؟
خلاصه کتاب:
نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه، از طریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیر اجرایی، هتل دستشه تا زمانی که صاحب هتل ک پسر جونیه برگرده، از فرداش نیاز میمونه یه هتل و یه تِی کشِ بی اعصاب مریض که نیاز باهاش کل میندازه و لجشو در میاره تو همین کل کلا و شیطنتا نیاز یه خالی میبنده که نامزد پسر صاحب هتله ...
خلاصه کتاب:
دنیا، دنیای ما آدم ها، پر شده از قضاوت، قضاوت هایی که همه را به اشتباه میاندازد و چه ساده دل میشکنند… سعی میکنیم آدمی منطقی باشیم اما… تلاش بی فایده هست ما آدم ها منطقمان در گوش هایمان و چشمانمان است، نه عقلمان ...
خلاصه کتاب:
همه چیز از سفر تفریحی شروع شد. سفری که با گم شدن وکیل پایه یک دادگستری غزل شکیبا در جزیره کیش همه را به وحشت انداخت. با خراب شدن قایق وسط دریا همه چیز بهم ریخت. ۱۲ روز دوری و بی خبری، ۱۲ روز تنهایی با مرد قایق ران در جزیره ای کوچک و پرت وسط دریا...
خلاصه کتاب:
یک شرطبندی ساده، باعث دوستی ماهی دانشجوی شیطون و پرانرژی با اتابک دانشجوی زرنگ و پولدار دانشگاه شیراز میشود. بعد از فارغ التحصیلی و برگشت به تهران، ماهی به همراه دوستش با پیشنهاد اتابک، هر سه در شرکت مهندسی اردلان، برادر اتابک شروع بکار میکنند؛ اردلان که دخترخالهاش را برایش درنظر گرفتهاند دلباختهی ماهی میشود؛ ولی ماهی، رازی پنهان از گذشتهاش در دل دارد که...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان دونی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.