دانلود رمان یکی بود یکی نبود از مرجان فریدی کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۸۸
خلاصه رمان:
اول هر قصه ای با یکی بود یکی نبود شروع میشه پس ما هم همین طوری شروع می کنیم با هم… یکی بود یکی نبود… ماجرای زندگی من از این قرار بود یکی بود و اون یکی نبود؛ ولی این زندگی حق من نبود نمیدونم سرنوشت بعد این ده سال شوم میخواد باهام چه بازی کنه ولی اگه قراره دوباره نامردی کنه و جر بزنه بدونه که اگه لازم باشه سرنوشتمو عوضش میکنم.
قسمتی از داستان یکی بود یکی نبود :
حدودا یک ماه از اون ماجرا گذشته و من هم میشه گفت به اون پسر که نمیخوام حتی اسم عجیب غریبشو به یاد بیارم فکر نمیکنم البته هنوزم گه گداری با یاد اوری خورد شدنم ناراحت میشم صدای چرخ خیاطی مامان رو اعصاب بود… -یشیم. یاشین بیاید فوتبال. یعنی ذوق مرگ شدم دوییدم تو
اتاق خوابو درو باز کردم که… دیدم یشیم رو زمین نشسته و یک دفتر مخمل به رنگ سبز دستشه و داره چیزی مینویسه و معلومه گریه کرده چند روزی بود که تو خودش بود امروزم مستقیم اومد تو اتاق خوابو گفت ناهار نمیخوره خستس و حالا جای پنج تا انگشت روی صورتش واضح معلوم بود.
یشیم: چرا یهو میای ترسیدم و سعی کرد اشکاشو قایم کنه. -نمیخواستم بترسونمت. چیزی شده چرا گریه میکنی! یشیم: چیزی نیست خواهری جواب مدیرمونو دادم زد تو گوشم… -چی اما مدیرتون بخاطر انضباط و معدل بالات خیلی دوست داشت که.. یشیم: چیزیه که شده بیخیال تو برو فوتبال بازی
کن با یزداد منم زودی خوب میشم و اروم گونمو بوسیدو با خنده گفت: کی جوشای تو خوب میشه اه اه منم خندیدم و لپامو بهش نزدیک کردم که جیغی کشیدو رفت زیر پتو صدای یزداد میومد که داد میزد تا سه شمردم اومدی اومدی نیومدی دیگه بازی بی بازی و منم به خیال اینکه حال خواهرم واقعا خوبه …