دانلود رمان فصل انار از فائزه عامری کامل رایگان
ژانر رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۵۱۱
خلاصه رمان:
خسته از سرپا ایستادن طولانی مدت، قوطیهای کنسرو لوبیایی که یکی پس از دیگری میرسند را برمیدارد و داخل جعبه میچیند. کار یکنواختی که مجبور است هر روز از ساعت هفت و نیم صبح تا چهار عصر انجام بدهد! بازدمش را خسته و کلافه بیرون میفرستد. -چیه دخترم هی آه میکشی امروز؟ نگاهی به منصوره خانم میاندازد و لبخندی که بی شباهت به پوزخند نیست، تحویلش میدهد. انگار که بخواهد دق و دلی اش را خالی کند، میگوید: چیزی نیست منصوره خانوم، خوشی زده زیر دلم! منصوره خانم سری تکان میدهد و میگوید: ناشکری نکن مادر!
قسمتی از داستان فصل انار :
تا جایی خاطرش است یکبار او را در محوطه کارخانه با ماشین دیگری دیده بود واقعا معذب است و ترجیح میداد خودش برود. با نزدیک شدن به ماشین، کامران درها را باز میکند و در حالی که خودش به سمت در راننده میرود میگوید: سوار شو. به نظر میرسد چاره ای
نداشته باشد. بعد از سوار شدن کامران، او هم در عقب را باز میکند و مینشیند. بعد از بسته شدن در کامران نگاهی به عقب میاندازد و برای چند لحظه به صورتش خیره میشود از این که صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرده تعجب میکند ولی چیزی نمیگوید فقط
برای چند لحظه نگاهش میکند. نارگون که از نگاه او جا خورده است بدون اینکه دست خودش باشد تا زمانی که کامران رویش را بر میگرداند نگاهش میکند آنقدر معذب است که هوای خنک و خوش بوی داخل ماشین هم برایش سنگین است تا به حال هیچ چیزی
به جز سلام و علیک بین او و کامران رادمهر رخ نداده بود؛ ولی اتفاقی که امشب رخ داد دیدن حال خراب او و هذیان گفتنش، سوتفاهمی که احتمالا برای نگهبان پاساژ پیش آمد، اینکه کامران رادمهر بخواهد او را تا خانه برساند؛ همه و همه بیش از حد تصورش عجیب است!